دانلود رمان پناه… پناه دختر يكى از ثروتمندترين مردان شهر بخاطر ورشكستگى پدرش مجبور به ازدواج با شريك پدرش مى شه. پناه ناراضى و آقاى خودشيفته چطور مى تونن از پس هم بر بيان. عاشقانه اى گيرا و بكر كه در هيچ جا پيدا نمى كنيد.
اون روز اونقدر تو خونه خانم بزرگ خودم رو کنترل کردم تا اشکم سرازیر نشه که تا حالا هیچوقت اینجوری دردی رو تحمل نکرده بودم…
هنوز هم سوزش قلبم و دردی که همه بدنم رو آتیش زده بود حس می کردم خبر ازدواج نابهنگامش چنان ضربه روحی به من زد که تا چند مدت از شدت گریه، شب تا صبح چشم روی هم نمی ذاشتم.
نمی دونم دلیل واقعی این علاقه چی بود هرچی بود منو تا یکی دوماه از پا انداخت و شاید بعداز مراسم عروسیش بود که با دیدنش در کنار مهرسا که واقعا دختری برازنده بود خودم رو قانع کردم که دیگه همه چیز تموم شده و باید برای همیشه اونو فراموش کنم.
كار خيلي سختی بود ولی خوب زمان احتیاج داشت و حالا که یکسال از ازدواجش می گذره تقریبا برام فراموش شده است.
اواخر مجلس بود که بالاخره زنعمو و کیانا هم اومدند.
عاطفه بعد از سلام و احوالپرسی که باهاشون کرد همونجور که آنها ازشون دور می شدند زیر لب غريد: عمدا دیر میان که تو چشم باشند و همه به احترامشون بلند بشن.
نگاه ناباورم رو از این دستدلالش که دید گفت: _بخدا … تو ذهنشون اینجوری می گذره… دقت کن… همیشه آخر مهمونی ها میان که یه جور کلاس بزارن.
نمی دونستم چی بگمو همونطور خندون بهم نگاه کردیم. زندايي هم بالاخره رسید و علت تاخیرش رو شلوغی جاده و دیر اومدن دایی عنوان کرد
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید
دانلود رمان پناه... پناه دختر يكى از ثروتمندترين مردان شهر بخاطر ورشكستگى پدرش مجبور به ازدواج با شريك پدرش مى شه. پناه ناراضى و آقاى خودشيفته چطور مى تونن از پس هم بر بيان. عاشقانه اى گيرا و بكر كه در هيچ جا پيدا نمى كنيد.