دانلود رمان این من بی تو به قلم حدیثه ورمز با لینک مستقیم
مشخصات رمان:
دانلود رمان این من بی تو نوشته حدیثه ورمز، داستانی جذاب و پیچیده از عشق، خیانت، و مبارزات در دنیای پرتنش است. این داستان روایتگر عشق ممنوعه و پُر فراز و نشیب بین مهراب، موتور سوار غیرتی و خشنی که درگیر یک شرطبندی میشود، و ترمه، دختری همسایه و شیطون است که دلش مدتها برای مهراب تنگ شده. ترمه دختر حاج فیضی، پیش نماز مسجد محل است و این عشق به دنیای پیچیدهای از حسادت، دروغ و رقابت کشیده میشود.
با برگشتن ورق زندگی ترمه و مهراب به دلیل قتلی که اوس اسد باعث آن میشود، داستان وارد دنیای جدیدی از چالشها و رازها میشود. اما عشق این دو نفر زمانی که محمد ابراهیم، پسر بزرگتر حاج فیضی وارد داستان میشود، دچار پیچیدگی بیشتری میشود. محمد ابراهیم هم مثل برادرش مهراب عاشق ترمه است و این عشق وارد رقابتهای جدیدی میشود. در این بین، ترمه که درگیر عشق ممنوعه و رقابتها است، در خطرات زیادی قرار میگیرد و سرنوشت او در دستان یک نفر دیگر به نام اوس اسد رقم میخورد.
رمان این من بی تو با حال و هوای عاشقانه و معمایی، داستانی از انتخابها و عواقب آنها را به تصویر میکشد و در این مسیر شخصیتها و رازهای پیچیدهای را برای خوانندگان فاش میکند.
رمان این من بی تو از آن داستانهایی است که در آن عشق و رقابت در هم تنیده شدهاند. ترمه، دختری جوان و جذاب که با خانوادهای مذهبی زندگی میکند، در دلش برای مهراب، پسر معروف و موتور سوار شهر، شعلهای از عشق روشن کرده است. مهراب، پسری غیرتی و سرسخت، به دلیل شرطبندی، دست روی ترمه میگذارد. اما این شروعی است برای درگیریها و تغییرات بزرگ در زندگی این دو.
با برگشتن قاتلی که زندگی آنها را تغییر میدهد و با ورود محمد ابراهیم، برادر بزرگتر مهراب، که او هم عاشق ترمه است، وضعیت به شدت پیچیدهتر میشود. عشق ممنوعه میان ترمه و مهراب وارد دنیای جدیدی میشود و در این مسیر اوس اسد که درگیر مشکلات خود است، به فرشته نجات ترمه تبدیل میشود. او در نهایت تصمیم میگیرد تا ترمه را از خطرات و عواقب قتل نجات دهد. در این رمان، از عشقهای سرکوبشده تا رازهایی که هر لحظه زندگی شخصیتها را تهدید میکنند، همه در یک داستان هیجانی و معمایی به تصویر کشیده شده است.
در اینجا بخشی از رمان این من بی تو برای شما آورده شده است که نشاندهنده کشمکشهای درونی شخصیتها و دنیای پر از هیجان و تنش آنها است:
بازدمم را با صدا بیرون دادم و با حرص پا در کوچه پس کوچه های ممنوعه گذاشتم.
گذرگاه های تنگ و باریکی که روز عادی لات و لوت هایش دمار از روزگار بقیه در میآوردند و حالا در خلوتی صبحگاهی ممکن بود هزاران بلا سرم بیاوردند.
با دیدنش مقابل مدرسه کج خندی روی لب هایم جا خوش کرد و نامحسوس نفس حبس شده ام را رها کردم.
اگر آن سوت های پی در پی مرد رکابی پوش را نشنیده می گرفتم خطری تهدیدم نکرده بود.
چشم به راهم مانده بود و شک نداشتم ده باری مسیر را رفته و آمده. عصبی کردنش می ارزید به دیر رسیدنم؟
با گازی که به موتورش داد، خیلی سریع جواب دادم نمی ارزید…
– نگفتم برگرد خونه؟ گفت و از موتور پیاده شد با عجله و عصبی… شاید هم بدتر و بیشتر.
با این که نیم ساعت از زنگ مدرسه گذشته بود اما برای پرت کردن حواسش لب جنباندم: دیرم میشه بعداً حرف می زنیم.
همزمان با پیچش انگشتانش دور بازویم غرشش مو به تنم سیخ کرد. با بد کسی دیوانه بازی در می آوردم.
_از این کوچه ها که نیومدی؟
بی آن که رد اشاره اش را دنبال کنم سر تکان دادم. -میانبر زدم بخاطر تو دیرم شد.
مانده بودم آن لحظه بلبل زبانی ام از کجا می آمد وقتی آشکارا زیر دستش می لرزیدم.
_گفتم برگرد خونه، منو نگاه کن توله با توام. صدایش بلند شده بود.
دست پاچه همزمان با نگاهم دستم را نیز روی بازویش گذاشتم: – تو کوچه ایم مهراب.
بی توجه به اطراف از بین دندان هایش غرید: قبلا گفته بودم دَرِمَحَلِه جای ناموس من نیست؟
اولین قطره ی اشک از چشمانم بیرون زد.
برای دسترسی سریعتر به رمان این من بی تو و سایر رمانهای عاشقانه و هیجانی، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید. این اپلیکیشن امکان دسترسی به هزاران رمان را در گوشی شما فراهم میکند و شما میتوانید در هر زمان و مکانی از داستانهای جذاب لذت ببرید.
اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار آن در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف آن را ارسال کنید. برای این منظور، کافیست به بخش پشتیبانی سایت نودهشتیا مراجعه کرده و درخواست خود را ثبت کنید.
دانلود رمان این من بی تو... موتور سوار غیرتی و و خشنی که سر شرط بندی دست روی دختر ممنوعهی اوس اسد میذاره. دختر همسایهی شیطون که خیلی وقته دلش برای آقا مهراب پس ناخلف حاج فیضی پیش نماز مسجد محل رفته اما با برگشتن ورق و قتلی که اوس اسد باعثشه همه چیز بهم می خوره… عشق ممنوعه مهراب و ترمه با ورود محمد ابراهیم پسر بزرگ تر حاج فیضی کم رنگتر میشه چرا که محمد ابراهیم هم مثل برادرش عاشق ترمهس و فرشته نجات اوس اسد از اعدام…