دانلود رمان مارتینگل به قلم عالیه جهان بین با لینک مستقیم
مارتینگل یک رمان هیجانی و عاشقانه است که داستان یک زن را روایت میکند که به شدت درگیر اتفاقات پیچیدهای میشود. او زمانی که برای اولین بار در خانهی شوهرش لباس از تن میکند، نمیداند که یک مرد غریبه از طریق دوربینهای پنهان در خانه به او نگاه میکند. این مرد که دشمن قسمخوردهی شوهر او است، تصمیم دارد به هر طریقی شوهر او را زمین بزند و از این طریق ضربهای محکمتر به زندگیاش وارد کند. در این میان، شخصیتهای مختلف وارد داستان میشوند و رازهای جدیدی در هر مرحله از رمان فاش میشود.
دانلود رمان مارتینگل داستان زنی است که در یک موقعیت بحرانی قرار میگیرد. او نمیداند که در خانهاش دوربینهای مخفی نصب شدهاند و فردی غریبه در حال مشاهده و کنترل زندگیاش است. این فرد که دشمن شوهر او است، با دیدن زن تصمیم میگیرد بازیهای خطرناکی را آغاز کند تا شوهر او را از مسیرش منحرف کند. در این میان، رازها و توطئههای زیادی فاش میشود که زندگی این زن را به کام خود میکشد و او به تدریج متوجه میشود که در یک بازی پیچیده گرفتار شده است.
طبق آدرسی که دلنوش داده بود، مسیر را طی کردم و پشت در اتاق ایستادم.
یه کنسول درست پشت در اتاق بود که با یه گلدون کوچیک تزئین شده بود.
یه تابلو که دفعهی آخر شهنام گفته بود به دوربین مجهز هم بود، دقیقا رو به در نصب شده بود.
چند لحظه مکث کردم و گوشام تیز شد. صدای یه نفر رو شنیدم که گفت:
- باید هرچه زودتر به فکری واسه این مجید بیهمهچیز کنیم.
داره پشت سرمون نقشه میریزه واسه زمین زدن پروژه لرد؟ تو که نمیخواهی بازیچه دست این یارو بشیم.
صدای لرد هوش رو میشناختم. بم… گرفته و رسا…
سپردم به شهنام که کارش رو یکسره کنه.
فعلا باید یه مدت صبر کنیم چون چیزهایی دستشه که ممکنه برامون خطرآفرین بشه.
دوباره همون مرد اولی به حرف اومد:- نمیشه وقتکشی کرد، این مجید داره بد چوبی لا چرخمون میذاره.
اگر این چرخهی موش و گربه بازیش گل کنه، اونوقت من ساکت نمیمونم تا تو کارا رو پیش ببری. من سی درصد سرمایهی این کارم.
دستام میلرزید. این رو از امواجی که روی قهوه میافتاد میفهمیدم.
یه شخص دیگه وارد بحث شد. پس شهنام کجا بود؟!
_الان مقدار سرمایه اهمیتی نداره. اگر قرار باشه بلایی سرمون بیاد، پای همهی ما گیره…
پلیس به سرمایه نگاه نمیکنه. اونی که بیشتر ضرر میکنه، کسیه که بیشترین سود رو داره، چون هم سرمایهش میره، هم اعتبارش و هم…
مکث کرد، ولی با تحکم بیشتری ادامه داد:- هم جونشو…
برای دسترسی سریعتر به رمانها و داستانهای جدید، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید. این اپلیکیشن به شما این امکان را میدهد که به راحتی و با سرعت بالا، رمانهای دلخواهتان را دانلود کرده و در هر زمان که میخواهید، مطالعه کنید.
اگر شما نویسنده رمان مارتینگل از انتشار رمان خود در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف رمان را ارسال کنید. ما همواره به حقوق نویسندگان محترم احترام میگذاریم و در صورت درخواست، رمان شما را از سایت حذف خواهیم کرد.