دانلود رمان ارتیاب… تافتهادیب دانشجوی پزشکیست که به تهمت نامزدش از خانواده طرد شده و مجبور به جدایی میشود. اتفاقاتی باعث می شوند همخانهی دکتر سهند نریمان میشود، سهند دشمن قسمخوردهی خاندان ادیب است و تافته بیخبر از همه جا. همهچیز خوب است تا اینکه نامزد سابق تافته این هم خانگی را کشف کرده و…
با آلارم گوشی از خواب بیدار می شوم. کتری را می گذارم بجوشد و سریعا دوش می گیرم، چای آماده می کنم و صبحانه میخورم، ساعت شش باید در بیمارستان باشم.
با عجله سوار اولین تاکسی که میبینم می شوم و خدا خدا می کنم دیر نرسم، باید در اولین فرصت مسیر خط مترو و بی آرتی را در بیاورم، آنقدرها پول ندارم که هر روز با تاکسی رفت و آمد کنم…
یعنی اصلا پول ندارم. دقیقا ساعت شش به بیمارستان می رسم، سراغ بخش ارتوپدی را می گیرم و وقتی می گویند طبقه ی سه،
خودم را تقریبا داخل آسانسور پرت می کنم و انگشتم را روی طبقه ی سه می فشارم.
نگاهی به روپوش سفید داخل دستم می اندازم و با عجله مانتوام را از تن خارج می کنم و روپوشم را به تن می کشم و خدا خدا می کنم کسی نفهمد دیر رسیده ام.
کوله پشتی ام را روی دوشم می اندازم و مانتو را وصله ی بند کوله پشتی میکنم.
حین بستن دکمه ی روپوش نگاهم تا صورت مرد متعجب داخل اسانسور کش می آید و نگاه او دقیقا روی تنه ام مکث کرده است… به یکباره نگاهم مات می شود… سهند نریمان … دکتر سهند نریمان؟
نگاه او هم روی صورتم می چرخد، کمی شک دارد، من دختر یک سال و نیم پیش نیستم.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید