دانلود رمان خط خورده… کمند همراه مادر میان سالش زندگی میکنه و از یه مشکل ظاهری رنج میبره که گاهی اوقات باعث گوشه گیریش میشه. با خیال پیدا کردن کاری که آرزوی خودش و مادرشه، پا به یک کمپانی فرشبافی میذاره تا به عنوان طراح مصاحبه بشه اما بنا به دلایلی نمی تونه و مجبور میشه برای دست خالی برنگشتن پیشنهاد کار دیگه ای رو قبول کنه و این کار پاش رو به ماجراهایی باز میکنه که حتی تصورش رو نمی کرد…
نی رو توی بسته ی شیر کاکائو فرو کردم و کیک صبحانه رو روی میز کوچیک آشپزخونه گذاشتم. پشت میز نشستم و با اولین قلپ، سرما به تنم نشست .
صدای حرکت مامان از بیرون آشپزخونه به گوشم خورد. نگاهش کردم که اینطرف میومد. برق رو روشن کرد و گفت: بیدار شدی؟ «اهوم» گفتم.
سمت چای ساز رفت و دوباره گفت: بذار برات چایی دم کنم. -نمیخواد همین خوبه. -پس بده گرمش کنم. – خوبه ولش کن.
مامان برگشت و از همونجا نگاهم کرد. با لباس های راحت خواب و صورت نامطمئن.
دیروز که خبر استخدامم رو داده بودم، زیاد باورش نشده بود. همین حالا هم مشکوک نگاه می کرد.
پرسید: راستی راستی داری میری سر کار؟ – به من اینطوری گفتند. « از همین فردا ». – ایشالا خیر باشه. یه قلپ دیگه خوردم. گفت: ناهار چی؟ -حتما بوفه ای، رستورانی، چیزی دارند.
-دور از شهره، مراقب باش. بپرس ببین سرویس دارند. – میپرسم خیلی هم دور نیست. مامان نفس عمیقی کشید و بالاخره بعد از یه روز لبخند زد.
یه لبخند آرامش بخش روی صورت تپل و گردش که توی قاب موهای کوتاه رنگ شده اش بود. جلوتر اومد و دستی روی موهای بلند و لخت من کشید.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید میتوانید درخواست حذف دهید
دانلود رمان خط خورده... کمند همراه مادر میان سالش زندگی میکنه و از یه مشکل ظاهری رنج میبره که گاهی اوقات باعث گوشه گیریش میشه. با خیال پیدا کردن کاری که آرزوی خودش و مادرشه، پا به یک کمپانی فرشبافی میذاره تا به عنوان طراح مصاحبه بشه اما بنا به دلایلی نمی تونه و مجبور میشه برای دست خالی برنگشتن پیشنهاد کار دیگه ای رو قبول کنه و این کار پاش رو به ماجراهایی باز میکنه که حتی تصورش رو نمی کرد…