رمان زئوس داستان زندگی مردی به نام سلیم است که وحشتی در دل همه ایجاد میکند. او مردی است که اسلحه جزء لاینفک وسایل شخصیاش محسوب میشود. سلیم از دروغ و خیانت متنفر است و مجازات کسانی که مرتکب گناه میشوند را به روش خودش اعمال میکند. او به “زئوس” شهرت دارد، نامی که برازنده ایزد آسمانهای یونانی است. اما داستان زمانی پیچیدهتر میشود که یک زن با چشمهای شیطانی، بهطور عمد وارد زندگی او میشود. هدف او چیست؟ آیا خیانت این زن قابل بخشش است؟ یا مجازات او مرگ خواهد بود؟
سلیم مردی است که همه از او وحشت دارند. او در دنیای تاریک خود زندگی میکند و به هیچوجه از دروغ و خیانت نمیگذرد. وقتی که یک دختر با هدف مشخص وارد زندگی او میشود، دنیای سلیم به هم میریزد. این زن با نگاههای شیطانیاش وارد بازی خطرناکی میشود که نتیجهاش برای او و سلیم بسیار پیچیده خواهد بود. آیا این دختر میتواند از مجازات سلیم جان سالم به در ببرد یا در نهایت باید به او تسلیم شود؟
صدای پا میآید. دارد باز هم نزدیک میشود. دارد میآید تا قلب دختر را از سینهاش بکند.
با ترس چشم باز میکند و از همین پایین، قامت بلند و یغور مرد را میبیند.
مردی که با پوست کبود و تحت فشار، تمام سعیاش این است که همه چیز عادی به نظر برسد.
_داشتم فکر میکردم باهات چکار کنم… یه گلوله تو مغرت خالی کنم و بندازمت به گوشه… یا نه…
نفس سر بلند میکند و چشمانش در حال سوختن هستند… مژههایش خیس از آب…
_استفادهی دیگهای ممکن بود داشته باشی…
این را همراه با نگاه بدش به تک تک اندامهای دخترانهاش میگوید.
لبهای دخترک به هم فشار وارد میکنند. آنقدر که پوست لبش، زیر دندان نیشش گیر بیفتد.
نگاه خریدارانهای که سلیم به سرتاپایش میاندازد. و در آخر آن را به چشمانش میدهد. همان رنگ نفرین شده… آن آبیهای شناور…
_نوچ… حالا که فکرشو میکنم اندازهی پوست شکلات برام استفاده نداری…
انقباض عضلات صورت دخترک، نشان از هجوم احساسات بد و آزاردهنده است و سلیم دست برنمیدارد.
دست برنمیدارد که نگاه تحقیرانهاش را بار دیگر، به اندامش میدوزد:
شب میام تکلیف موندن و نموندن تو روشن میکنم… نه یعنی… بهت نمیاد جنم نقشه کشیدن داشته باشی…!
_میخواهی … با من چکار کنی…؟
نفس: شد که برگشتی…؟ خودت اینو خواستی یا اون بهت مهلت داد…؟
از یک شخص خاص میپرسد. از یک فرد شاید مخاطبش آن هیبت نورانی باشد…
شاید هم بالاترین مقامی که میتوانست من را از آنجا بیرون بکشد و به سقوط روی زمین دعوت کند:
_بهم مهلت داد… یه فرصت دوباره، که برای خودم نبود…!
برای دسترسی به هزاران رمان آنلاین و آفلاین، اپلیکیشن نودهشتیا را روی تلفن همراه خود نصب کنید. با این اپلیکیشن همیشه رمانهایی جذاب در دسترس خواهید داشت.
اگر شما نویسنده رمان زئوس هستید و از انتشار این رمان در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف دهید.
دانلود رمان زئوس و همچنین سایر رمانهای جذاب در سایت نودهشتیا! 🌟