رمان آیه و عالیجناب یکی از آثار برجسته راضیه درویش زاده است که با روایتی جذاب، خوانندگان را به دنیای پیچیدهای از عشق، انتقام و تصمیمات دشوار میبرد. این رمان داستانی عاشقانه و در عین حال خانوادگی و اجتماعی را روایت میکند که در آن شخصیتهای پیچیده و روابط پرچالش در مرکز توجه قرار دارند.
در آیه و عالیجناب، نویسنده به زیبایی نشان میدهد که چگونه یک تصمیم اشتباه میتواند مسیر زندگی افراد را تغییر دهد و عشق چگونه میتواند در تاریکیها نوری امیدبخش بیافریند.
رمان آیه و عالیجناب درباره آیه، دختری جوان است که در شب عروسی، همسرش مرتکب قتل میشود و برای فرار از مجازات، مجبور به طلاق آیه و ازدواج با فردی دیگر میشود. آیه برای انتقام از زندگی نابودشده خود و بهترین دوستش، قدم در شرکت آیهان حکمت، مردی مغرور و خودخواه میگذارد که به باور او، عامل بدبختیشان است.
آیه، با تلاش برای نزدیک شدن به آیهان، در مسیری پیش میرود که حقیقتهای تلخ و شیرین بسیاری را برای او آشکار میکند. اما آیا عشق میتواند جایگزین انتقام شود؟
«روی مبل دراز کشیدم و آروم چشمهام رو بستم. سایهی طلا روی تنم افتاد و صدای آرومش.
- تا وقتی نگفتم چشماتو باز نکن آیه… هرچی ازت میپرسم رو بهم بگو خب؟
با دستهای یخزدهام آروم گوشهی مانتوم رو چنگ زدم: چشم.- از اون روز چی یادته؟! بغض توی گلوم نشست.
- التماسهام…
- دیگه چی؟!
- فریادهای آیهان.
- دیگه…
- بیرحمی و سنگدلیش… اعتمادم که شکست… فریادهایی که شنیده نشد.
- اون روز آیهان با همیشه فرق داشت؟! داشت؟
- خیلی…
- چه فرقی؟!
قطره اشکی آروم از گوشهی چشمم به سمت گوشم سر خورد.- از جدی بودن و مقید بودنش روی کار و حرفهاش خیلی شنیده بودم، از خشم و عصبانیتش… اما هیچوقت نشنیدهم که به ناموس کسی چشم داشته باشه…
- از اون روز دیگه چی یادته آیه جان؟!
- اون روز قبل اینکه آقای حیدری زنگ بزنه خیلی مهربون شده بود.
- آقای حیدری همون شریکی که گفتی؟!
- بله…
- میشه یکبار دیگه بهم بگی چرا میخواستی از آیهان انتقام بگیری…
با هر سوالی که طلا میپرسید، اون روز و اتفاقاتش مثل فیلم از پشت پلکهای بستهم میگذشت و بغضم رو سنگینتر میکرد.
با صدای خشدار و لرزونی گفتم: بهخاطر دوستم؛ مائده… گفته بود که آیهان بهخاطر اینکه ازش جدا شده بود، اسید پاشیده بود تو صورتش…- این حرفش به خودت ثابت شده بود؟!
- نه، اما فکر نمیکردم دروغ بگه…
- الان چی؟ الان مطمئنی که دروغ گفته؟!
- الان دیگه به هیچکدوم از حرفهایی که زد باور ندارم…»
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراه خود، به هزاران رمان آنلاین و آفلاین دسترسی داشته باشید و همیشه یک کتابخوان همراه داشته باشید!
اگر شما نویسنده رمان آیه و عالیجناب هستید و از انتشار این رمان در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف دهید.
دانلود رمان آیه و عالیجناب به همراه سایر رمانهای جذاب در سایت نودهشتیا! 🌟