دانلود رمان دیواری به ضخامت سکوت به قلم بهار محمدی با لینک مستقیم
رمان دیواری به ضخامت سکوت داستان زندگی شهرزاد ملکان، مربی باشگاه ورزشی است که زندگی آرام و معمولیای داشته و در زندگیاش به دنبال چالشهای جدید نمیگردد. اما این آرامش و روال زندگی او زمانی دستخوش تغییرات عمدهای میشود که پسر بزرگترین سرمایهدار ایران، که فردی مقتدر و سرسخت است، عاشق او میشود. او کامیار پرنیان نام دارد، یک مرد پرشور و پرهیجان که در دنیای مالی و اقتصادی خود موفقیتهای چشمگیری کسب کرده است. کامیار که هیچچیز برایش به اندازه شهرزاد مهم نیست، وارد زندگی او میشود و همه چیز را به هم میزند.
این رمان بهطور خاص به موضوعات عاشقانه، انتقامی و مافیایی پرداخته و داستانهایی از قدرت، عشق و جاهطلبی را در کنار یکدیگر قرار میدهد. کامیار به طور پیوسته تلاش میکند تا قلب شهرزاد را تسخیر کند، اما در این مسیر با چالشهایی مواجه میشود که موجب تنش و درگیریهای زیادی میشود. از سوی دیگر، شهرزاد نیز با ویژگیهای شخصیتی خاص خود، همواره در تلاش است تا مسیر زندگیاش را بر اساس اصول خودش هدایت کند.
شهرزاد ملکان مربی باشگاه ورزشی است که در زندگی شخصی خود به دور از تنش و هیاهو، روزهایش را سپری میکند. او در یکی از روزهای عادی با یک اتفاق غیرمنتظره روبرو میشود؛ کامیار پرنیان، پسر بزرگترین سرمایهدار ایران، عاشق او میشود. کامیار که فردی خودخواه و قوی است، هیچ چیزی برایش مهمتر از شهرزاد نیست. این عشق با وارد کردن کامیار به زندگی شهرزاد، تحولاتی را ایجاد میکند که آرامش و آسایش زندگی او را از بین میبرد.
در این رمان، کامیار به دنبال تسخیر قلب شهرزاد است، اما پیچیدگیهای شخصیت او و گذشتهاش، راه را برای رسیدن به هدفش سخت و پرچالش میکند. شهرزاد اما در دنیای پرتنش و مافیایی کامیار، نهتنها با چالشهای درونی خود روبرو میشود، بلکه باید تصمیماتی بگیرد که مسیر زندگیاش را تغییر دهد. این رمان بهخوبی نشان میدهد که عشق و انتقام میتواند دنیای یک فرد را دگرگون کند و سرنوشتها را رقم بزند.
پیش رفتم و روی صندلی نشستم که دو کاغذ از کشوی میزش بیرون کشید و به سمتم گرفت!
“-روی قرارداد ها اسم نوشته شده قرارداد خودتون رو با دقت بخونید و امضاش کنید. لطف کنید کاغذ خانم رحمانی هم به دستشون برسونید… حق و حقوق فرقی نمیکنه اما برای نظم باشگاه لازم هست که قرارداد جدیدی امضا شه!”و با توضیح کاملی که داد، جای هیچ سوالی باقی نگذاشت!
“-من تا پایان وقت اداری باشگاه هستم اگر میتونید قرارداد خودتون رو همراه با قرارداد خانم رحمانی تا قبل از پایان وقت اداری برای من بیارید.”
چشمی گفتم و بعد از تشکر به سالن باشگاه بازگشتم! زمان به سرعت برق و باد گذشت… حاضر شدم با قراردادهای امضا شده توسط خودم و ساره سمت دفترش راه افتادم!
یاد اسمش افتادم… کامران پرنیان؟ کام…؟ کام…؟ کامیار! فکر کنم کامیار پرنیان بود!
ضربه ای به در زدم. با صدای “بفرمائید” وارد اتاق شدم…
“به محض باز کردن در، کامیار پرنیان را دیدم؛ بلاتکلیف و سردرگم توی اتاق میچرخید. با وارد شدنم، لحظه ای ایستاد.
همان طور که به قدم های کلافه اش در اتاق ادامه می داد، گفت: “سلام خانم ملکان… بفرمایید بشینید خواهش میدکنم”زیر لب سلامی گفتم و روی اولین صندلی چرم مشکی رنگ نزدیک به در، نشستم. پووف کش داری کشید و با پشت دست، عرق های نداشته اش را از روی پیشانی زدود و خود را روی صندلی رو به من، انداخت.
نفس گرفت و لب باز کرد: “خب.. برگه ها رو آوردید؟”
“-بله… بفرمایید” برگه را گرفت و نخوانده، روی میز وسط اتاق گذاشت.
برای دسترسی به هزاران رمان آنلاین و آفلاین، اپلیکیشن نودهشتیا را روی تلفن همراه خود نصب کنید. با استفاده از این اپلیکیشن میتوانید به تمامی رمانها و داستانهای مختلف دسترسی داشته باشید و از خواندن آنها لذت ببرید. این اپلیکیشن به شما این امکان را میدهد که در هر زمان و مکانی، داستانها را مطالعه کنید و از دنیای بیپایان رمانها بهرهمند شوید.
اگر شما نویسنده رمان دیواری به ضخامت سکوت هستید و از انتشار رمان خود در سایت نودهشتیا ناراضی هستید، میتوانید درخواست حذف رمان را از طریق سایت ارسال کنید.