رمان استاد جذاب من داستان دختری به نام رها است که پس از تجربه یک شکست بزرگ در زندگی، بعد از سالها با استاد خودش و پسرعموش آشنا میشود. این آشنایی باعث میشود تا زندگی او تغییرات زیادی را تجربه کند. داستان رمان با لحظات عاشقانه و جذاب از زندگی رها و تعاملاتش با این شخصیتها پیش میرود.
رها دختری است که پس از تجربه شکست در زندگی، با استاد جذاب خود و پسرعموش آشنا میشود. این آشنایی به رها فرصتی دوباره میدهد تا زندگی خود را از نو بسازد. داستان با پیچیدگیها و فراز و نشیبهای عاشقانه پیش میرود و خواننده را با خود همراه میکند.
بعد از کلی حرف زدن شام رو خوردیم و ماجرای خونه رو گفتیم و قرار شد فردا صبح حرکت کنیم خدارو شکر رانندگی بلد بودم
و به خاطر همین باید ماشین رهام رو ازش بگیرم البته اگر بزاره..
دریا اینا رفتن و من و مامان مشغول جمع کردن ظرفا شدیم بابا هم روی کاناپه داشت تلویزیون نگاه میکرد ظرفا که تمام شد
مامان مشغول شستن شد و منم رفتم بالا و در اتاق رهام رو زدم
رهام: جانم؟
رها: منم داداشی
رهام: بیا تو
رفتم داخل رهام سرتختش دراز کشیده بود و داشت با گوشی کار میکرد منم کنجکاو نشستم پایین تخت و پرسیدم
رها: چیکار میکنی؟
رهام: SMS بازی
رها: با کی؟
رهام: کارم داشتی؟
رها: بی ادب تو دریا رو دوست داری بعد با یکی دیگه SMS بازی میکنی
رهام با خنده گفت
رهام: بابا رفیقمه رضا
رها: آهاااا
رهام: آره
خودمو لوس کردم و گفتم
رها: داداشی ماشینتو میدی بریم شیراز
با این حرفم مثل برق نشست رو تخت و گفت
رهام: بلههه؟؟!!
رها: چته تو
رهام: عمرا بهت بدم
شونهای بالا انداختم و باشهای طولانی گفتم
رها: خیلی خب من که نگفتم دریا زنگ زد گفت ماشین رهام رو بگیر منم میرم بهش میگم رهام خسیس بازی دراورد نداد
رهام: جدی دریا گفت؟
رها: بله دریا خانم گفت
رهام: خب زودتر میگفتی خواهری…. سوییچ سر اپن
رها: عااااشقتم داداش
رفتم تو اتاقم و با گوشیم مشغول شدم تا خوابم برد…. صبح ساعت ۸ با زنگ گوشیم بیدار شدم دریا بود اسکل میخواست منو بیدار کنه
بلند شدم و یه آب به صورتم زدم و رفتم پایین همه بیدار بودن صبحانمو خوردم و رفتم تو اتاقم آماده شدم و چمدونم رو که…
برای دسترسی به هزاران رمان جذاب دیگر، اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید و از مطالعه بیوقفه لذت ببرید.
توجه: اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار آن رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف دهید.