رمان دلبر کوچک وحشی داستان دختری شاد و پرانرژی به نام ترگل است که همراه پدرش زندگی میکند. ماجرای داستان زمانی جذاب میشود که ترگل در دانشگاه با استادش، روهان، آشنا میشود. این آشنایی به شروع یک کشمکش هیجانانگیز و کلکلهای پرماجرا بین آنها تبدیل میشود که در مسیر داستان با فراز و نشیبهای جذابی همراه است.
ماجرای دختر جسور و پرشوری به نام ترگل، که مسیر زندگیاش با ورود به دانشگاه و برخورد با استاد مرموزش، روهان، وارد مسیر پیچیدهای میشود. این دو شخصیت با روحیات متضاد، به دلیل کشمکشها و چالشهای متعدد، داستانی جذاب، معمایی، و پرهیجان خلق میکنند. عشق، نفرت، و ماجراهایی معمایی این رمان را خواندنی کرده است.
**”ترگل پاهام دیگه نای دویدن نداشت. قلبم به شدت میتپید. میدونستم اگر گیر بیفتم، تهش یه کتک مفصل منتظرم هست.
توانم تموم شده بود و وقتی پشت سرم رو نگاه کردم، روهان نزدیکتر شده بود.
به پام چیزی خورد و تعادلم از دست رفت. افتادم زمین. روهان با پوزخندی پیروزمندانه جلو ایستاد:
_بهت گفتم زیاد تلاش نکن…
مچ دستمو محکم گرفت و غرید: تاوان کارت رو بدجور پس میدی گربه وحشی… خوشم میاد اینقدر مقاومی، ولی ازت متنفرم.
با بغض بهش گفتم: ولم کن، عوضی! همونقدری که تو از من متنفری، من بیشتر ازت متنفرم!”**
برای دسترسی به هزاران رمان جذاب دیگر، اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید و از مطالعه بیوقفه لذت ببرید.
توجه: اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار آن رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف دهید.