رمان شکسته تر از انار داستانی عاشقانه است که در آن زندگی شخصیتها تحت تأثیر احساسات و پیچیدگیهای روابط انسانی قرار میگیرد. این رمان با اشاره به گلهای انار و تمثیلی از زندگی، داستانی از عاشقانههایی پر از درد و رنج را روایت میکند. شخصیتها در پی انتخابهای دشواری هستند و باید با مشکلات خود روبهرو شوند.
این رمان داستان عشق و فداکاری، نیز تضادهای درونی شخصیتها را به زیبایی نشان میدهد.
رمان با داستانی از یک گل انار که در دنیای انسانی به جای بهشت قرار میگیرد شروع میشود. در داستان، یک شخصیت به نام سایه با مشکلات و موقعیتهای پیچیدهای مواجه است. در یکی از شبها، در اتاق هتل، دو دوست به نامهای سایه و رویا در کنار هم نشستهاند. رویا که برای سایه هدیهای از سفر آورده، سعی میکند کمکهای خود را به سایه ارائه دهد، اما سایه از احساس شرم و بدهکاری نمیتواند این هدایا را قبول کند.
این داستان در پی نشان دادن روابط پیچیده انسانی، فداکاریها و انتخابهای شخصی است.
آخر شب در اتاق هتل با رویا نشسته بودیم. کسرا و علیرضا بیرون بودند.
دوستم خریدهایش را باز کرده و دانه دانه در چمدان میچید.
کارش که تمام شد چند کیسه را برداشت و کنار من نشست.
_سایه میخوام یک چیزی بهت بگم ولی جان هستی بهم نه نگو.
خندیدم: قسم نده شاید اصلا نتونم قبول کنم.
با سماجت گفت: قسم میدم چون میتونی. کیسهها را نزدیکم گذاشت: اینا واسه تو و هستیه!
غافلگیر شده نگاهش کردم: یعنی چی؟!
دست بالا آورد: تو رو خدا نه نگو یک ذره چیزمیز خریدم تا از طرف خودت به عنوان سوغات به هستی بدی،
چندتا تکیه لباس و لوازم آرایشم برای خودت. بخدا سایه اینجوری سفر بیشتر به خودم میچسبه.
من بخاطر دل خودم این کارو کردم دلم نمیخواد دست خالی برگردی!
این همه لطف و محبتش حس خوبی را به قلبم سرازیر کرد.
اما آن روزها به اندازهای به او بدهکار بودم که نمیتوانستم بیشتر خودم را زیر دینش برده و شرمندهاش شوم.
بی آنکه کیسهها را باز کنم گفتم: رویا باور کن من این روزا خیلی شرمنده ی تو هستم راضی نشو بیشتر از این بهت بدهکار بشم.
_ابرو در هم کشید من و تو با هم این حرفها رو داریم سایه؟ بخدا قبول نکنی ناراحت میشم. اصلا فکر کن از مسافرت برگشتم برات سوغاتی آوردم.
_رویا جان باور کن لازم نیست. من خودم یک چیزایی خریدم فردا هم باز قراره با کسرا بریم خرید واسه هستی هم خرید کردم الکی خودت رو به زحمت انداختی.
کلافه گفت: مگه من میگم نخریدی دختر خوب؟ دارم میگم این یک هدیه است.
هدیه برای خودت و دخترت. تو که میدونی من هستی رو اندازهی بچهی خودم دوست دارم …
برای دسترسی به هزاران رمان جذاب دیگر، اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید و از مطالعه بیوقفه لذت ببرید.
توجه: اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار آن رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف دهید.