دانلود رمان سونات مهتاب به قلم آتوسا ریگی با لینک مستقیم
رمان سونات مهتاب یک داستان عاشقانه بینظیر از آتوسا ریگی است که با روایت احساسی و عمیق خود، مخاطب را به دنیای پرپیچوخم زندگی شخصیتهایش میبرد. این رمان داستانی پر از عشق، پشیمانی و تلاش برای جبران اشتباهات است که خواننده را تا انتها با خود همراه میکند.
دانلود رمان سونات مهتاب…
من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که برایش مثل پدر بودم! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی افتاد که باعث شد آیدا را ترک کنم. همه آیدا را ترک کردند. ولی من حواسم دورادور، طوری که نفهمد، به او بود.
حالا بعد از هفت سال من و آیدا در دانشگاه بهعنوان استاد و دانشجو ملاقات میکنیم و این شروع…
“مانتومو درآوردم. تا عصر صبر کردمو قبل از اینکه بخوام برگردم تماس گرفتم با خونه تا اگه اونجا بودی خودت برای موندن یا نموندنت تصمیم بگیری. خودم از رفتارم تعجب کردم. بهت گفته بودم که بزرگ شدم!
با دل بیتاب و در به درم برگشتم خونه و با چشمایی که بیقرار وجب به وجب خونه رو دنبال تو میگشتن، همهجا سرک کشیدم. نبودی!
اکسیژن خونه کم شد. قفسه سینهام میسوخت. چیزی گلومو میخراشید و به دلم چنگ مینداخت.
تا شب بغل دست عمه موندم و مجبور شدم خودمو جوری نشون بدم که انگار مثل اون خوشحالم.
از تو نمیگفت. اون اوایلی که میومدی خونه هیچ وقت اسم تو رو نمیآورد. بعد از یک سال شروع کرد از تو حرف زدن!
وقتی حرف میزد هم یه جوری جمالتو کنار هم میچید که دل من آتیش بگیره. عمه ماهی اگه میدونست دلم خاکسترنشین داغ توئه، با حرفاش سعی نمیکرد آتیشش بزنه… آتیش زدن به درد دلی میخوره که سالمه، نه دل منی که سوخته بود!
بیحوصله و با شوخیای بیمزه عمه ماهی سر میز شام رفتیم. بعد از اینکه با مکافات تو جملههای «چرا شام نمیخوری؟»، «چرا با غذات بازی میکنی؟» و غیره و ذالک شاممو نصفه خوردم و به اتاقم رفتم.
پنجره رو باز کردم و لبهاش نشستم و کتاب خوندم. کتاب که میخونم منو از اسارت فکر و خیال آزاد میکنه. برای همین بعد از رفتنت معتاد کتاب شدم. جای تو رو برام کتاب پر میکرد، میکنه!”
*
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراه خود، هزاران رمان آنلاین و آفلاین را همزمان در دسترس داشته باشید.
اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار آن در این سایت رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف دهید.