پست های ویژه
دانلود رمان گلاویژ به قلم شبنم کرمی با لینک مستقیم
دانلود رمان گلاویژ” به قلم شبنم کرمی با لینک مستقیم – نسخه کامل
مشخصات رمان:
رمان گلاویژ داستان دختری به نام گلاویژ را روایت می‌کند که در پی انتقام‌جویی‌های برادرش، محسن، با مشکلات بزرگی روبه‌رو می‌شود. محسن به انتقام از گلاویژ دست به ارسال عکس‌های برهنه‌اش به نامزد او می‌زند، عکس‌هایی که هیچگاه واقعیت نداشته و به شدت زندگی گلاویژ را تحت تاثیر قرار می‌دهند. در این میان عماد وارد داستان می‌شود و پیچیدگی‌های جدیدی در این ماجرا به وجود می‌آورد.
گلاویژ دختری است که در پی درگیری‌های خانوادگی و انتقام‌های محسن، برادرش، دچار مشکلاتی می‌شود. محسن با ارسال عکس‌های دروغین و تحقیرآمیز گلاویژ به نامزد او، زندگی او را به هم می‌زند. در این میان، عماد به عنوان یک شخصیت مرموز وارد داستان می‌شود و با رفتاری سرد و بی‌روح، گلاویژ را مجبور می‌کند تا با چالش‌های جدیدی روبه‌رو شود. در نهایت گلاویژ باید با رازهایی مواجه شود که هرگز از آن‌ها باخبر نبوده و باید تصمیم‌های سختی بگیرد.
چشمم به مردی حدودا 30 ساله بود که به جرات این مردی بود که توی عمرم دیده بودم. غرب بود اما هیکل ورزشکاری داشت و معلوم بود زیر شلوار پر از عضله است…
اخم وحشناک روی صورت سرد و بی‌روحش جذاب‌ترش کرده بود!
میشه گفت زیاد درشت هیکل نبود و لاغر بود اما هیکل ورزشکاری داشت و معلوم بود زیر شلوار پراز عضله اس…
پوست گندمی، موهای مشکی خوش حالت، دماغ مرتب و لب‌های گوشتی…
اما چشم‌هاش… چشم‌هایی شاید نوک مدادی یا مشکی مایل به نوک مدادی! چشمایی که با سردترین حالت نگاه گیرایی عجیبی داشتند!
با تکون خوردن لب‌هاش به خودم اومدم!
_سلام بلد نیستی؟ خجالت زده خودمو جمع و جور کردم و آروم سلام کردم!
به رضا اشاره کرد و گفت: شما می‌تونی بری!
با گیجی به رضا نگاه کردم که با آرامش سر تکان داد و رو به من با اجازه ای گفت و از اتاق رفت بیرون!
با ترس پنهان به طرف مردی که فهمیده بودم اسمش عماد است نگاه کردم…
از پشت میزش بلند شد و به طرف مبل چرمی که طرح در اتاق روش بود حرکت کرد و گفت: می‌تونی بشینی!
نفس حبس شدمو بیرون دادم سعی کردم مثل خودش محکم باشم.
نشستم روی مبل و اونم مقابلم نشست و پای راستشو روی پای چپش انداخت و سیگاری روشن کرد و گفت: رزمه‌ی کاری داری؟
مفرد حرف می‌زد و به شدت من از این کار متنفر بودم! یه استند روی میزش که اسم و فامیلش روی نوشته شده بود نگاه کردم.
“مدیریت عماد واحدی”
صدامو جدی کردم و گفتم: خیر، من سابقه‌ی کاری ندارم آقای واحدی!
برای دسترسی به هزاران رمان آنلاین و آفلاین و مطالعه راحت و سریع آن‌ها، پیشنهاد می‌کنیم اپلیکیشن نودهشتیا را روی تلفن همراه خود نصب کنید. این اپلیکیشن تجربه‌ای فوق‌العاده از مطالعه رمان‌ها در هر زمان و مکان را برای شما فراهم می‌آورد.
اگر شما نویسنده محترم رمان گلاویژ هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید، می‌توانید درخواست حذف رمان خود را از سایت نودهشتیا ارسال کنید. ما به حقوق نویسندگان محترم احترام می‌گذاریم و در صورت درخواست، رمان‌ها از سایت حذف خواهند شد.
