رمان پادشاه خون نوشتهی لیانا دیاکو، داستانی پیچیده و عاشقانه است که به روابط انسانی و معماهای پنهانی پرداخته و شخصیتهای اصلی آن با دردها و چالشهای زیادی روبرو میشوند. داستان حول شخصیت غزل میچرخد، که در تلاش است تا با مشکلات شخصی و خانوادگی خود مقابله کند.
در این رمان، غزل به مچهای سیاه و کبودش نگاه میکند و سعی میکند بغض خود را پنهان کند و روی کارش تمرکز کند. در این مسیر، او با فرشته، یکی از دوستان نزدیکش، روبرو میشود که از وضعیت غزل مطلع است. اما در ادامه، پیچیدگیهای جدیدی در زندگی غزل نمایان میشود.
در این داستان، موضوعاتی نظیر خشونت، روابط پیچیده و تجربههای سخت انسانی به شکلی تاثیرگذار به تصویر کشیده میشود.
غزل، شخصیت اصلی داستان، از آسیبهای گذشته رنج میبرد و به سختی سعی میکند خود را از بند آنها آزاد کند. در مسیر زندگی خود، او با چالشهای زیادی روبرو میشود، از جمله دعواهای مکرر با فردی به نام “عوضی” که همیشه او را در شرایط سختی قرار میدهد. در حالی که غزل به دنبال فرار از این وضعیت است، شخصیتهایی مانند فرشته به کمک او میآیند، اما شرایط همیشه همانطور که میخواهد پیش نمیرود.
در حالی که غزل در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات خود است، رازهای جدیدی از گذشتهی اطرافیانش فاش میشود که همه چیز را به هم میریزد. پادشاه خون داستانی از درگیریهای درونی و بیرونی است که به شدت شما را درگیر میکند.
“نوح پاتریک عکسهایی رو از تونی که دختر پنج ساله اش آنتونیا رو در آغوش گرفته میذاره روی میزم.”
دختر بچه ای که موهای بلوند مادرش رو به ارث برده اما ته چهره اش میشه تونی رو هم دید. همینطور که عکس ها رو ورق میزنم میگم:
“مهد کودکش رو مدام زیر نظر داشته باش سعی کن یه راهی پیدا کنی با یکی از معلم ها دوست بشی و ازش اطلاعات بگیری.”
-چی تو فکرته؟!
عکسها رو میندازم کنار و به پشتی صندلی تکیه میدم.
“شاید تونی برونی موفق شده باشه خودش و همسرش رو از چشم عالم و آدم مخفی کنه.”
اما دخترش چه بخواد و چه نخواد باید هر روز سر یه ساعت مشخص از خونه بره بیرون، یه جای مشخص بره و با یه عده آدم مشخص در ارتباط باشه.”
همهی این روتینهای مشخص بزرگترین نقطه ضعف برونی است. همون جایی که ازش بهش ضربه میزنیم.”
پاتریک کمی به حرفام فکر میکنه و در حالی که داره با تحسین نگاهم میکنه سری بالا و پایین میکنه:
“من ترتیبش رو میدم رئیس. هر اطلاعاتی که از اون مدرسه لازم داریم رو گیر میارم.”
به طرف پنجرهی قدی میرم و طبق عادتی که تازگیها دچارش شدم چشمم دنبال غزل میگرده.
صدای پاتریک رو از پشت سرم میشنوم: چه خبر از شرط بندی؟!
همین طور که دارم به غزل که داره پشت کانتر نوشیدنی سرو میکنه نگاه میکنم قلبم از خشمی عجیب میسوزه.
-یه نفر دختره رو از بودن با من ترسونده!!
میچرخم و پاتریک رو میبینم که با ابرویی بالا رفته نگاهم میکنه.
-فقط یه نفر میتونه اینطور نترس باشه …!
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا روی تلفن همراه خود، به دنیایی از رمانهای آنلاین و آفلاین دسترسی پیدا کنید. این اپلیکیشن به شما این امکان را میدهد که هزاران رمان را به صورت همزمان در دسترس داشته باشید و بدون هیچگونه مشکل یا محدودیتی از آنها استفاده کنید. چه در خانه باشید و چه در حال رفتوآمد، همیشه و همهجا به رمانهای دلخواه خود دسترسی خواهید داشت. این اپلیکیشن همچنین شما را از آخرین بهروزرسانیها و رمانهای جدید مطلع میکند.
برای دانلود رمان پادشاه خون به صورت مستقیم، کافی است به سایت نودهشتیا مراجعه کنید و نسخه کامل این رمان را دریافت کنید. شما میتوانید رمان را در قالب فایل PDF دانلود کرده و در هر زمان که خواستید، مطالعه کنید.