دانلود رمان تصاحب به قلم شیوا اسفندی با لینک مستقیم
دانلود رمان تصاحب” داستان عاشقانهای است که در دنیای مافیایی و پیچیده روایت میشود. شخصیت اصلی داستان، اِلوین، دختری هجدهساله است که به دلیل احساس تنهایی تصمیم میگیرد یک سال زیر دست رئیس مافیای خشنی زندگی کند. این رئیس مافیا، که دوازده سال از اِلوین بزرگتر است، به دلیل سنگدلی و رفتارهای بیرحمانهاش شناخته میشود و لقب “شکارچی” را به خود اختصاص داده است.
اِلوین با وجود اخطارهای فراوان، عاشق رئیس مافیا میشود و درگیر احساسات پیچیدهای میگردد که تمامی قوانین و تصمیمات قبلیاش را به چالش میکشد.
داستان با ورود اِلوین به دنیای رئیس مافیای خشنی به نام “الوین” شروع میشود. او به پیشنهاد مافیا مجبور به پذیرش شرایط سختی میشود، اما در این بین چیزی تغییر میکند. قوانین رئیس مافیا، بهویژه قانون ممنوعیت عاشق شدن، به چالش کشیده میشود. اِلوین به تدریج متوجه میشود که درگیر احساساتی میشود که نمیتواند از آنها فرار کند. در عین حال، رئیس مافیا نیز درگیر تصمیمات سختی میشود که باید برای حفظ قدرت و موقعیتش اتخاذ کند.
این رمان پر از تنشها و احساسات پیچیده است و داستان از یک طرف، به بررسی دنیای مافیای خطرناک میپردازد و از طرف دیگر، بر روابط انسانی، احساسات و عشق در چنین شرایطی متمرکز است.
کارها و تصمیمات اشتباه من همیشه پایان خوبی داشت چون توسط من کنترل و هدایت میشد.
اما الوین، صددرصد یک اشتباه متفاوت با پایانی متمایز خواهد شد.
آره… مسخره به نظر میرسه اما من درمونده شدم. چیزایی که الوین تصور میکرد، حتی فکر کردن بهش خندهداره.
مثلا میتونم تصور کنم الان رویای قدم زدن و بستنی خوردن با منو داره. پوزخند زدنم غیر ارادیه… من از اول گفتم چرا میخوامش.
این فرصت برای اینه که خوشحالی من با خواستن از سمت الوین بیشتر بشه و حس انزجاری که بعد از بودن با دختران دیگر بهم دست میده رو نداشته باشم. ولی متاسفانه الوین منو شاهزاده ای به دنبال پرنسس میبینه و این خوب نیست.
نگاهی بهش که خوابیده میاندازم. وقتی که اومدم پایین و دیدم جیمز بیرون ایستاده، عصبی شدم که تنهاش گذاشته.
تو قهوهها، داروی خوابآور بود برای مراقبت ازش باید یه سری کارها انجام بشه که نیاز نیست خودش بدونه. بعد از اتفاق دیروز دیگه ابدا کوتاهی نمیکنم.
تن لرزون و چشمای ترسیده الوین، چیزی نیست که دلم بخواد دوباره ببینمش. قرار بود وقتی بیهوش میشه خودم کنارش باشم، اما تماسهام طولانی شد و نمیتونستن جلوی قهوه خوردنش رو بگیرن.
وقتی دیدم الوین خوابیده و دامنش بالا رفته متوجه شدم چرا جیمز بیرون بود. دستامو مشت کردم جیمز تا چقدر دیده؟ باید یه بادیگار خانوم براش بگیرم؟!
تا وقتی اسم من روی این دختره، فقط چشمای منه که باید روی اون باشه. فکرم رفت به زمانی که این رابطه تموم میشه و فکمو از عصبانیت روی هم فشردم. اون دیگه زندگی عادی نخواهد داشت…
برای دسترسی به هزاران رمان آنلاین و آفلاین، اپلیکیشن نودهشتیا را روی تلفن همراه خود نصب کنید. این اپلیکیشن به شما این امکان را میدهد که هر زمان که بخواهید رمانهای مختلف را مطالعه کنید.
اگر شما نویسنده رمان تصاحب” هستید و از انتشار آن در سایت نودهشتیا ناراضی هستید، میتوانید درخواست حذف رمان خود را ارسال کنید.