دانلود رمان آخرین بت به قلم فاطمه زایری با لینک مستقیم
مشخصات رمان:
- اسم رمان: آخرین بت
- اسم نویسنده: فاطمه زایری
- ژانر رمان: عاشقانه
- فرمت رمان: پیدیاف (PDF)
معرفی رمان
رمان آخرین بت، اثر فاطمه زایری، داستانی پیچیده و پرتنش از عشق، خیانت، و رازهای پنهان است که در دل تهران بزرگ روایت میشود. در این داستان، شخصیت اصلی، حنا خورشیدی، برای حل معمایی مرموز در یک شب سرد برفی و پیدا کردن محمولههای گمشده دلار، به همکاری با پلیس میپردازد. در همین مسیر، او با سرگرد امیرمهدی رها روبهرو میشود که گذشتهای تاریک و خونین در انتظارش است. حنا و امیرمهدی در میان برف و خون، در تلاش برای گریز از تقدیر و کشف حقیقت، سرنوشتهای خود را به چالش میکشند.
رمان آخرین بت در قالب یک داستان عاشقانه پیچیده و در عین حال معمایی، به شکلی غیرمنتظره و هیجانانگیز پیش میرود و خوانندگان را درگیر خود میکند.
خلاصه رمان
داستان آخرین بت از عمارت مرگ در یک نقطه نامعلوم از تهران آغاز میشود. حنا خورشیدی برای کشف راز شب سرد و برفی و پیدا کردن محمولههای گمشده دلار به همکاری با پلیس میپردازد. او تلاش میکند تا از گذشتهاش و روابط پیچیدهای که با سرگرد امیرمهدی رها دارد، گریز کند. در این مسیر، ردپای امیرمهدی در حوادث خونین و برفهای تهران جا میماند و نام او به عنوان یک پلیس خاطی در افکار عمومی مطرح میشود. در همین حال، حنا باید تصمیمات سختی بگیرد تا سرنوشت خود و امیرمهدی را تغییر دهد.
بخشی از رمان:
در ادامه، قسمتی از رمان آخرین بت آورده شده است:
وقتی سروان توشه را داخل زندان دید، هم تعجب کرد و هم خوشحال شد.
پرهام راه را نشانش داد و کمک کرد کارهای لازم را انجام بدهد و با او همه راهروها را قدم زد و لحظهی آخر گفت:
- من به دستور حاج علی اکبر اینجام. از این به بعد هر چیزی که نیاز داشتی یا هر اتفاقی که افتاد باید قبل از همه به من بگی.
- متوجهم که اولین فرد مورد اعتماد برای تو، سرهنگ فاضله؛ اما گفتن جزییات نقشهمون حتی به پدرت ممنوعه. متوجهای؟
- بله، خیالتون راحت باشه.
به راحتی حرفش را قبول کرد.
حنا تا وقتی که میدانست جان و آزادی امیرمهدی پیش این آدمها گرو است، آدم سرکشی نبود.
- امیدوارم موفق باشی.
برای چه برایش آرزوی موفقیت کرد؟ برای رفتن به سلول انفرادی امیرمهدی که قرار بود آنها را برای اولین بار آنقدر با هم تنها کند؟ یا رفتن به قلب اقیانوس؟
پرهام او را از دالان کوتاهی رد کرد و صدا زد:
- حیدری؟
سربازی که جلوی در آهنی انتهای راهرو ایستاده بود، به محض شنیدن صدایش پا به زمین کوبید و صاف ایستاد.
پرهام اشارهای به در کرد و گفت:
- درو باز کن.
سرباز با اطاعت برگشت و حنا به دری چشم دوخت که به رویش باز میشد و قرار بود او را به امیرمهدی برساند.
پرهام اشارهای کرد و گفت:
- میتونی بری.
قدمی برداشت که او آستینش را کشید و گفت:
- ملاقات اول فقط سه ساعت؛ ملاقات دوم هم هفته بعد به مدت بیست و چهار ساعت!
نگاهش با لرز از دست او که سریع رهایش کرد، بالا رفت و به چشمهایش رسید.
- حالا برو.
آهسته قدم برداشت تا سقوط نکند.
پوستهی سردی را هم به صورتش چسباند تا در مقابل امیرمهدی خونسرد باشد…
پیشنهاد ما بعد از دانلود رمان آخرین بت:
اگر از خواندن رمان آخرین بت لذت بردید، پیشنهاد میکنیم که به رمانهای زیر نیز نگاهی بیندازید:
- دانلود رمان اسارت بی پایان به قلم مریم پیروند با لینک مستقیم
- دانلود رمان دردانگ به قلم اسماء کرمی پور با لینک مستقیم
- دانلود رمان تعبیر بیداری به قلم رزا دهقانی پور با لینک مستقیم
عضویت در انجمن نودهشتیا
برای دسترسی به دنیای گستردهای از رمانهای جدید و به روز، به انجمن نودهشتیا بپیوندید. این انجمن مکانی است برای علاقهمندان به رمانهای ایرانی و خارجی که میتوانند آخرین آثار منتشر شده را دانلود و مطالعه کنند. برای عضویت در این انجمن، میتوانید روی لینک زیر کلیک کنید:
کلیک کنید برای عضویت در نودهشتیا
درخواست حذف رمان از سایت نودهشتیا
اگر شما نویسنده رمان آخرین بت هستید و از انتشار رمان خود در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف رمان خود را ارسال کنید. تیم نودهشتیا به سرعت به درخواستهای شما رسیدگی خواهد کرد.