دانلود رمان معشوقه شیطان به قلم سما اسفندی با لینک مستقیم
نویسنده: سما اسفندی
موضوع: عاشقانه
تعداد صفحات: ۷۲۱
این رمان عاشقانه با تمی پر رمز و راز و پر از ماجراهای غیرمنتظره، خواننده را به دنیای پرخطر و هیجانانگیزی میبرد. نویسنده با قلمی جذاب، داستانی را خلق کرده که سرشار از تعلیق، شور و احساسی عمیق است.
داستان درباره دختری است که به ظاهر معصوم و مظلوم میآید، اما باهوشی و جسارت او، دشمنانش را به لرزه میاندازد. به او لقب “شیطان ساکت” دادهاند؛ دختری که نه تنها زیبایی خیرهکنندهای دارد، بلکه رازهای عمیق و ناشناختهای را در دل خود پنهان کرده است.
همه چیز زمانی پیچیدهتر میشود که آران، شخصیت اصلی داستان، مجبور میشود رازهای این دختر و عمارت اسرارآمیزش را کشف کند. اما در این مسیر، آیا حقیقتی که او کشف میکند، تنها به پشیمانی ختم خواهد شد؟
“- شیطان اینه؟
با تعجب به منصور نگاهی انداختم.
- آره قربان، اینه.
- اما اینکه…
- آره، یه زنه؟ گول قیافه مظلومشو نخورید قربان، مارمولکیه که دومی نداره.
متعجب به دختر مقابلم نگاهی انداختم. چشمان کشیده، قد متوسط، اندام مزون.
- میبینی آقا، چشماش خدای شرارته. بهش میگن شیطان ساکت.
این دختر بیشتر به الهه زیبای رم باستان میخورد تا شیطان ساکت.
- چرا ساکت؟
- چون اون لاله، قربان.
بیاختیار قهقهای زدم.
- یک دختر بچه لال اینجوری تن و بدن این نره غولها رو لرزونده؟
- پاشو خودتو جمع کن مرد…”
“مهرا درگیر نامهی چهارم و آران تمام حواسش گیر آن جمله بود.
مهرا در اینکه خوان جز قاچاق مواد، قاچاق انسان هم میکند شکی نداشت، اما چرا حس میکرد چیزی سر جایش نیست و یک جای کار میلنگد؟از نظر او، اساساً یک جای کار میلنگید، اصلاً همه چیز بو دار بود.
ناشناس نامهنویس، عکسهایی که ماهها قبل از او گرفته شده، چه کسی از نبودن او و خوان سود میبرد؟تمام تلاشش برای خاموش کردن آن بخش بزرگ مغزش که هشدار میداد “دمی را بر روی ایستگاه مهرا توقف کن” به هیچ تبدیل شد و به فنا رفت…”
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا، هزاران رمان جذاب را به صورت آنلاین و آفلاین مطالعه کنید.
اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار آن در این سایت رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف دهید.
دانلود رمان معشوقه شیطان... -شیطان اینه؟ با تعجب به منصور نگاهی انداختم. - آره قربان، اینه. - اما اینکه… - آره، یه زنه؟ گول قیافه مظلومشو نخورید قربان، مارمولکیه که دومی نداره.
متعجب به دختر مقابلم نگاهی انداختم. چشمان کشیده، قد متوسط، اندام مزون.
- میبینی آقا، چشماش خدای شرارته. بهش میگن شیطان ساکت.
این دختر بیشتر به الهه زیبای رم باستان میخورد تا شیطان ساکت.
- چرا ساکت؟ - چون اون لاله، قربان.
بیاختیار قهقهای زدم. یک دختر بچه لال اینجوری تن و بدن این نره غولها رو لرزونده؟
- پاشو خودتو جمع کن مرد…