دانلود رمان نقطه کور به قلم kandi steiner با لینک مستقیم
مشخصات رمان:
دانلود رمان نقطه کور نوشته Kandi Steiner یک داستان عاشقانه است که در آن شاهد پیچیدگیهای روابط انسانی، احساسات و تغییرات عاطفی بین دو شخصیت اصلی خواهید بود. داستان حول شخصیت اصلی به نام کلی جانسن میچرخد که به عنوان هماهنگکننده روابط عمومی تیم فوتبال کالج ایالتی مشغول به کار است. زندگی او با ورود به دنیای کلی جانسن و زیک به شکل غیرمنتظرهای دچار تحول میشود. زمانی که کلی جانسن از دوستدخترش جدا میشود و زیک به دنبال کمک به جلب توجه شخصی دیگر است، آنها تصمیم میگیرند به یکدیگر کمک کنند تا حسادت نامزد سابقش را برانگیزانند. در این مسیر، رابطهای پیچیده بین آنها شکل میگیرد که سرشار از درگیریهای عاطفی، تفاوتها و تصمیمات سخت است. این رمان با روایتی جذاب و غیرمنتظره شما را به دنیای عشق، حسادت و مبارزات درونی وارد میکند.
کلی جانسن، یکی از جذابترین بازیکنان فوتبال کالج ایالت است که پس از بهم خوردن رابطهاش با عشق دوران دبیرستان، دچار آشفتگیهای عاطفی میشود. به عنوان هماهنگکننده روابط عمومی تیم فوتبال، او به کلی جانسن کمک میکند تا از شکست عاطفیاش بیرون بیاید. اما وقتی که متوجه میشود کلی به فرد دیگری علاقه دارد، نقشهای برای تحریک حسادت نامزد سابقش میکشد. طبق این نقشه، کلی و زیک به یکدیگر کمک میکنند تا توجه نامزدهای سابقشان را جلب کنند.
در طول این مسیر، کلی و زیک قوانین خاصی وضع میکنند تا از پیچیدگیها و عواقب روابطشان جلوگیری کنند، اما در نهایت هیچکدام از آنها نمیتوانند از پیچیدگیهای احساساتشان فرار کنند. این رمان نه تنها داستانی از عشق است، بلکه روابط پیچیده انسانی، حسادت، و تصمیمات دشوار را در برابر چشمان خوانندگان قرار میدهد. در این داستان، شما با شخصیتهایی روبهرو خواهید شد که درگیر احساسات و خواستههای خود هستند و تلاش میکنند تا راهی برای کنار آمدن با مشکلات بیابند.
در این قسمت از رمان نقطه کور، میتوانید بخشی از گفتوگوی بین شخصیتها را مشاهده کنید:
زیک به طرفم برگشت:
ـ خب؟
ـ اوضاع با جیانا چطور پیش میره؟
نیشخند زدم: ـ فضولی؟
با قیافه خشک و بیروحی جواب داد: ـ نه که تو فصل پیش با من و رایلی این طوری نبودی؟
ـ اون فرق میکرد. من و جیانا خیلی خوبیم و مثل شما دوتا احساساتمون رو از هم قایم نمیکنیم.
وقتی این حرف رو زدم یه حس بدی بهم دست داد، اما نادیده گرفتم و دستم رو دور شونه زیک انداختم. ـ تو چرا انقدر نگرانی حالا؟
آه کشید: ـ نمیدونم، پسر. جیانا دختر خوبیه. من… نمیخوام ناراحتت کنم. فقط میخوام مطمئن بشم اون یه ریباند نیست.
گردنم رو شکوندم و دستم رو از دور شونهاش برداشتم. همزمان هشدار هولدن یادم افتاد: ـ چرا همه همچین فکری در مورد اون میکنن؟
ـ چون تا همین یک ماه پیش به خاطر بههم زدنت با مالیا دربوداغون بودی، و حالا تو هر فرصتی که گیر میآری با جیانا وقت میگذرونی.
ـ اون جذابه و وقت گذروندن باهاش خوش میگذره و خب، دوستمه! من گفتم.
ـ نمیفهمم چرا قبول کردن این برای بقیه سخته…
ـ حق با توعه. زیک گفت و دستش رو در دفاع بالا برد. ـ معذرت میخوام پسر، نباید همچین فکری میکردم. خوشحالم که میبینم حالت خوبه. جدی میگم، اولای فصل خیلی نگرانت بودم.
ـ فقط تو نبودی… اعتراف کردم.
همزمان که به طرف رختکن پیچیدیم، با چند تا تشویقکننده خندون روبهرو شدیم که شامل مالیا هم میشد.
وقتی منو دید، خندهاش محو شد و نگاهش رو بین من و زیک چرخوند، در حالی که چشم بقیه چیرلیدرها به اون بود. به ما.
ـ هی.
بالاخره به حرف اومد. آب دهنم رو قورت دادم: ـ هی!
برای دسترسی به هزاران رمان آنلاین و آفلاین، اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید. با این اپلیکیشن، شما میتوانید به راحتی به مجموعه بزرگی از رمانها دسترسی داشته باشید و هر زمان که خواستید، رمانهای مورد علاقهتان را بخوانید. این اپلیکیشن به شما این امکان را میدهد که رمانها را به صورت آنلاین یا آفلاین مطالعه کنید و تجربهای متفاوت از خواندن داستانها داشته باشید.
اگر شما نویسنده رمان نقطه کور هستید و از انتشار رمان خود در سایت نودهشتیا ناراضی هستید، میتوانید درخواست حذف رمان خود را ارسال کنید. تیم نودهشتیا با کمال احترام به خواستههای شما عمل خواهد کرد و رمان شما را از سایت حذف خواهد کرد.
دانلود رمان نقطه کور... جذابترین بازیکن فوتبال کالج ایالت از من خواست نامزد جعلیش باشم. **کلی جانسن** با آن هیبت خود شیطان است، در طول فصل روزی نیست که سرخط اخبار نباشد! برای من، بهعنوان هماهنگکننده روابط عمومی تیم، او یکی از راحتترین بازیکنها برای اداره کردن بود، اما بعد از بهم زدن با عشق دبیرستانیش، داغون شد!
وقتی او متوجه شد که من به فرد دیگری علاقه دارم، یک نقشه مسخره کشید. او به من کمک میکرد که توجه او را جلب کنم و من هم بهش کمک میکردم حسادت نامزد سابقش را برانگیزم. ما قوانین تعیین کرده بودیم. ما کلمه امن گذاشته بودیم…