دانلود رمان تیرآخر به قلم لنا عسگری با لینک مستقیم
مشخصات رمان:
رمان تیرآخر داستان ستاره است که یک سال پیش از نامزدی عاشقانهاش جدا شده است. حالا صفحهی جدیدی با نام “پولاد” در زندگیاش باز شده که بهجای عشق و محبت، با دوری و تنهایی همراه است. زندگی او در یک شب سرد بارانی با دزدیده شدنش تغییر میکند، که باعث میشود ابرهای سیاه و سفید بر زندگی او و پولاد سایه بیافتد. با استعفای پولاد و تغییر مسیر شغلیاش، صفحهی جدیدی در زندگی آنها باز میشود.
جلوی در اتاق سرهنگ ایستادم و نفس عمیقی کشیدم. صلواتی زیر لب فرستادم. آب دهنم را قورت دادم و دو ضربه به در کوبیدم که صدای پرصلابتش قلبم را لرزاند:
-بفرمایید.
دستم را روی دستگیره فشار دادم و با نفسی حبس شده، وارد اتاق شدم. پای دردناک از کوبش روی زمینم را دوباره روی زمین کوبیدم و احترام نظامی گذاشتم؛
ولی تمام نگاهم به فردی بود که کناره میز سرهنگ رو صندلی نشسته بود و سرش پایین بود. با من کاری داشتین سرهنگ؟
عصبی با دستش به صندلی اشاره کرد: -بشین. نفس عمیق و بیصدایی کشیدم. انگار قرار بود جلوی پولاد توبیخ شوم.
در را بستم و با قدمهایی آرام جلو رفتم و روی صندلی مقابل پولاد نشستم. سرم را پایین گرفتم و دستمالم را به بازی گرفتم، مرتب دستمال را دوره انگشت اشارهام میپیچیدم و باز میکردم.
-سروان … دیشب چی بهت گفتم؟ میخوام همونا رو دقیق بگی.
نفس عمیق دیگری کشیدم و لبهای چسبیده به هم دیگرم را از هم باز کردم: -گفتین سه روز مرخصی برات رد میکنم…
هومی کرد: شما الان اینجا چیکار میکنی؟ سرم را بالا بردم و به سرهنگ خیره شدم: -سرهنگ خودتونم میدونید من…
چشمانش را ریز کرد: -همون بهانهی همیشگیه دیگه؟
آب دهانم را قورت دادم و دستمالم را باز در دستم مشت کردم و اینبار انگشترم به بازی گرفتم. انگشتری که خودم در دستم فرو کردم…
برای دسترسی به هزاران رمان آنلاین و آفلاین، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن نودهشتیا را روی تلفن همراه خود نصب کنید. این اپلیکیشن امکان دانلود و مطالعه آسان رمانهای محبوب را فراهم میکند.
اگر شما نویسنده رمان هستید و از انتشار رمان در این سایت رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف دهید.