دانلود رمان – دانلود رمان های عاشقانه pdf
دانلود رمان های مذهبی، رمان مذهبی، رمان عاشقانه، رمان مافیایی، رمان های pdf، رمان های انگلیسی و…
دانلود رمان – دانلود رمان های عاشقانه pdf
مطالب محبوب
دانلود رمان آوای نیاز تو به قلم کیمیا مهر با لینک مستقیم

دانلود رمان آوای نیاز تو به قلم کیمیا مهر با لینک مستقیم

دانلود رمان آوای نیاز تو به قلم کیمیا مهر با لینک مستقیم

مشخصات رمان:

  • نام رمان: آوای نیاز تو
  • ژانر: عاشقانه
  • فرمت: PDF
  • تعداد صفحات: 1349

معرفی رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو داستان دختری است که در حال مواجهه با پارادوکس‌های زندگی خود است. او از دور به صحنه‌ای نگاه می‌کند که در آن مردی که به او دروغ گفته و احساساتش را بازی داده، کنار دیگری نشسته است. این رمان روایت پیچیده‌ای از عشق، خیانت و دردهای درونی شخصیت‌های اصلی خود را به تصویر می‌کشد و در عین حال خواننده را به سفری احساسی و روان‌شناختی می‌برد.


خلاصه رمان آوای نیاز تو

دانلود رمان آوای نیاز تو…
در این رمان، شخصیت اصلی با دنیایی از احساسات و پارادوکس‌ها روبه‌رو می‌شود. او به صحنه‌ای نگاه می‌کند که مردی که به او دروغ گفته، در کنار دیگری است و تمام احساسات او به بازی گرفته شده‌اند. مردی که دیگر برای او هیچ‌گونه معنایی ندارد اما هنوز در دل او جا دارد. این رمان درباره فریب، عشق و تلاش برای یافتن آرامش در میان آشوب‌های درونی است.


بخشی از متن رمان آوای نیاز تو

جاوید دستش را دور دستم حلقه کرده بود و خواستیم از پله‌ها بالا برویم که دستم را کشید و گفت: «وای، واستا جاوید.»

کلافه نگاهش کردم که دستی تو کیف دستی قرمزش کرد، ماسک مشکی که روش پره پولک مشکی بود، درآورد و زد به صورتش. آخه این مسخره‌بازی‌ها چی بود دیگه؟

حسابی کلافم کرده بود و از عمارت تا اینجا هر کار کرده بود، به خاطر حضور آقابزرگ به سازش رقصیده بودم و اگر آقابزرگ کنارمون نبود، سرش یه داد حسابی می‌زدم!

دستش را دوباره دور بازوم حلقه کرد و بالاخره از پله‌های سفید بالا رفتیم و به ورودی رسیدیم!

کارت دعوت را به نگهبان دادم که در بزرگ سفید روبه‌رویمان را برایمان باز کرد و وارد سالن شدیم!

صدای موزیک لایت به گوش می‌خورد و خانمی اومد جلو و پالتو ژیلا رو ازش گرفت، اما من بی‌خیال همه‌ی این تجملات تمام فکر و ذهنم پیش آوا بود؛ انگار عادت کرده بودم به حضورش! مگه قرار نشد رسید خونه بهم زنگ بزنه؟!

تو فکر خودم بودم که ژیلا ضربه‌ای به پهلوم زد و منو متوجه آقابزرگ و اطراف کرد!

آقابزرگی که روبه‌روی پدر فرزان که نمی‌دانم کی جلومون سبز شده بود ایستاده بود و به من اشاره می‌کرد.

  • «بله، اختیارات شرکت و دیگه کامل به جاوید دادم.»

اخمام رفت توهم تو و به اجبار دستم را دراز کردم و به پدر فرزان دست دادم و گفتم:

  • «پس دارین میرید جناب عظیمی؟»

سری تکون داد و گفت:

  • «بله جاوید جان، منم مثل آقابزرگ خودم بازنشسته کردم… اختیارات رو دادم به پسرم فرزان! اون حواسش جمع کارا رو می‌دم دست خودش.»

لبخندی به زور زدم و چیزی نگفتم…


پیشنهادات مرتبط

  • دانلود رمان هبه به قلم آذین بانو با لینک مستقیم
  • دانلود رمان شاه و نواز به قلم نیلوفر قائمی فر با لینک مستقیم
  • دانلود رمان جهنمی به نام عشق به قلم آراز طالبی با لینک مستقیم

نصب اپلیکیشن نودهشتیا

با نصب اپلیکیشن نودهشتیا، هزاران رمان آنلاین و آفلاین را همزمان مطالعه کنید.

توجه:

اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار آن رضایت ندارید، می‌توانید درخواست حذف دهید.

خلاصه کتاب

دانلود رمان آوای نیاز تو... چه پارادوکس مضخرفی، من از دور کیک به دست و ناباور شایدم دلشکسته خیره بودم به صحنه رو به روم ولی آدمایی که دورم جمع بودن با شادی دست میزدن و رو به روم مردی بود که کنار ژیلا نشسته بود… مردی که بهم دروغ گفته بود و تمام احساسات من رو به بازی گرفته بود؛ پس اون یه مرد معمولی نبود!

 
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
کامنت ها

درباره سایت
دانلود رمان مرجع جامع دانلود pdf تمامی رمان های ایرانی و خارجی است. پرداخت امن پشتیبانی 24 ساعته کیفیت و سرعت در ارایه خدمات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان – دانلود رمان های عاشقانه pdf " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.