رمان “سد سکوت” (جلد اول) نوشته رهی یک داستان عاشقانه و معمایی است که در آن به پیچیدگیهای روابط انسانی و مسائلی از قبیل وفاداری، دروغ و پنهانکاری پرداخته میشود. داستان حول زندگی شخصیت اصلی است که در یک حادثه مرگبار نجات مییابد و به دلیل اتفاقات پیشآمده مجبور میشود با فردی مرموز و قدرتمند روبهرو شود.
در این رمان، شخصیت مرد که بهعنوان یک ناجی در داستان ظاهر میشود، در ابتدا بهخاطر هیکل بزرگ و تنومندش برای شخصیت زن ترسناک به نظر میآید. اما در ادامه داستان، پیچیدگیهای شخصیتی و احساسات درونی آنها باعث میشود که روابط پیچیدهتری شکل بگیرد.
رمان سد سکوت داستانی پر از تنشهای روانی و عاطفی است که در آن، شخصیتها باید با گذشته و دروغهایشان روبهرو شوند و بهنوعی با این مسأله که چگونه زندگیشان را ادامه دهند دست و پنجه نرم کنند. در این داستان، شما شاهد روابطی خواهید بود که تحت تأثیر سکوتهای بیپایان و تصمیمات سخت قرار دارد.
رمان سد سکوت داستان یک دختر است که در دوران سختی از خانواده دور شده و در مواجهه با یک حادثه غریب، شخصی به نام شخصیت مرد او را نجات میدهد. او که ابتدا از این مرد هراس دارد، به تدریج به او نزدیک میشود تا بتواند لطف او را جبران کند. اما این نزدیک شدن به قیمت از دست دادن احساسات و قلب خود تمام میشود.
شخصیت اصلی، در دنیای پر از سکوت و دروغهای خود، سعی میکند جلوی آسیبهایی که ممکن است به این مرد وارد کند را بگیرد و تصمیماتی میگیرد که همواره با پنهانکاری و فریب همراه است. این پنهانکاریها و رازهایی که در دل شخصیتهای داستان نهفته است، داستان را به یک معما تبدیل کرده که خواننده را تا آخرین لحظه کنجکاو نگه میدارد.
در این جلد از رمان، با حضور شخصیتهای فرعی نظیر پرهام و رها، درگیریهای بیشتری در داستان ایجاد میشود. پرهام شخصیت مهمی است که با رفتارهای خاص خود و تاثیرگذاری روی شخصیتهای دیگر باعث بهوجود آمدن مشکلات بیشتر برای داستان میشود.
“سر و صداها را می شنیدم از صبح زمانی که آن دختر آمده بود و مادر تصمیمی که دیشب گرفته بودم و تهدید کرده بودم یا بپذیرد یا دیگر کوتاه نیامده.
به هر روشی که بتوانم به خانه ی خودم می روم را به او گفته بود مرتب صداها کم و زیاد می شود و گاهی هم کاملا سکوت می کردند.
از دیشب که با او اتمام حجت کرده بودم دیگر با من حرف نزد و هربار صدای جر و بحثش را با رها می شنیدم.
حتی هنگامی که رها را برای تغییر نظرم فرستاده بود با نهایت بی رحمی دلش را شکسته گفته بودم یا همین یا می روم،
او هم لحظه ای شوک زده به من نگاه کرد در جواب جمله اش که گفته بود – باورم نمیشه این تو باشی؟
گفته بودم – هستم… باورکن به بقیه هم بگو… رها هم دیگر نیامد و با اینکه چندین بار نیازمندش بودم برای پایان دادن به این وضعیت نیازم را تحمل کردم.
حالا که ساعتی از رفتن آن دختر میگذرد صدای بلند پرهام هم به آنها اضافه شده است.
آن ها التماس می کنند تا آرامش کنند و او فریاد می زند و مرا، پسرش را که می گفت بیشتر از چشم هایش قبولم دارد به باد فحش و ناسزا می گیرد.
کلمه ی بی شرمی که دیشب با بیانش آن را به من نسبت داد هنوز هم در گوشم زنگ می زند آنقدر که جملات بی رحمانه ی بعدش که مرا دروغگو و فریبکار خواند دیگر به چشمم نیاید.”
اگر شما از خواندن رمانهای عاشقانه، اجتماعی، معمایی و هیجانانگیز لذت میبرید، نصب اپلیکیشن نودهشتیا را پیشنهاد میکنیم. این اپلیکیشن به شما امکان دسترسی به هزاران رمان آنلاین و آفلاین را فراهم میکند و شما میتوانید به راحتی رمانهای مختلف را در هر زمان و مکان مطالعه کنید. همچنین با استفاده از نودهشتیا، میتوانید آخرین رمانها و بهروزرسانیهای موجود در سایت را پیگیری کرده و از دنیای وسیع رمانها بهرهمند شوید.
اگر شما بهعنوان نویسنده از انتشار رمان خود در سایت نودهشتیا ناراضی هستید، میتوانید درخواست حذف رمان خود را ارسال کنید. کافیست با تیم پشتیبانی نودهشتیا تماس بگیرید و درخواست خود را مبنی بر حذف رمانتان از سایت مطرح کنید.
دانلود رمان سد سکوت... تنها بودم دور از خانواده در یک حادثه غریبه ای جلوی چشمانم برای نجاتم به جان کندن افتاد اما رهایم نکرد از او میترسیدم از آن هیکل تنومندی که قدرت نجاتمان از دست چند نفر را داشت ولی به اجبار به او نزدیک شدم تا لطفش را جبران کنم.. اما قلبو احساسش را ربودم گریختم.. تا زنده شدن گذشته ام آبرویش را برباد ندهد. شکستم… تا دروغ ها و پنهان کاری ام غرورش را له نکند، تا او مجبور به فراموشی باشد اما آمد… فهمید… دید… آبرویی برایم نماند و من فقط سکوت کردم تا محرم حیوان صفتم را نشناسد…