دانلود رمان تقاطع
دانلود رمان تقاطع اثری از بهاره حسنی، داستانی درگیرکننده با محوریت عشق، روابط خانوادگی، و انتقام است. این اثر، قصهی زندگی دختری به نام سارا را روایت میکند که همراه با دخترخالهی مادرش، فرشته، زندگی میکند. با بروز کسالت برای فرشته، سارا ناچار میشود با فرزندان او که سالها در خارج از کشور زندگی میکردهاند تماس بگیرد. این تماس، آغازگر ماجراهایی پیچیده و پر از تنش است.
سارا، دختری که با دخترخاله مادرش زندگی میکند، در تلاش است تا برای کسالت فرشته، فرزندانش را در جریان قرار دهد. اما این تماس ساده، مسیر زندگی او را تغییر میدهد. داستان با گرههایی عاطفی و روابطی پیچیده، خواننده را درگیر خود میکند و نشان میدهد که چطور تصمیمهای کوچک میتوانند پیامدهای بزرگی داشته باشند.
“چشمانم را محکم بستم. درد داشت. درست مثل ضربات دردناکی که از برادرش میخوردم. او خودش هیچوقت دست روی من بلند نکرده بود، شاید چون بزرگتر از آن بود که دست به کتککاری بچگانه بزند. اما بیتفاوتیاش به رفتارهای برادرانش، از هر نوع خشونتی دردناکتر بود.
- ‘نه، ربطی نداشت. من به خاطر فرشتهجون زنگ زدم. گفت که دلتنگ شماهاست.’
دوباره سکوت کرد. کاملاً واضح بود که قدردان نخواهد بود.- ‘خداحافظ.’
بدون حتی جواب خداحافظیام، گوشی را قطع کرد. چند لحظه همانجا پشت میز تحریر کاووس خان نشستم و سعی کردم آرامشم را حفظ کنم. با صدای پرستار که مرا صدا میزد، برخاستم و از اتاق بیرون رفتم. به محض اینکه از اتاق بیرون آمدم، نگاهی سرد و سرزنشبار به من انداخت و گفت که بالا مرا صدا کردهاند. اهمیتی ندادم و به سرعت به طبقه بالا رفتم.
فرشتهجان میخواست برایش کتاب بخوانم. کنار تختش نشستم، کتاب ‘بلندهای بادگیر’ را برداشتم و شروع به خواندن کردم. تمام تلاشم را کردم تا اضطرابم را پنهان کنم و در کنارش خوشحال به نظر برسم. عرق کرده بود. خواست صورتش را بشویم. اسفنج آوردم و به آرامی صورت و گردنش را شستم. دیگر نمیخواست چیزی روی سرش بگذارد؛ در برابر ریزش موهایش با شجاعت ایستادگی کرده بود و حالا نمیخواست چیزی را پنهان کند.
به سالن برگشتم، حالم بد بود. پرستار هندزفری در گوشش گذاشته بود و به موسیقی گوش میداد. گاهی فکر میکردم جای من و او عوض شده است. نه اینکه اعتراضی به مراقبت از فرشتهجان داشته باشم؛ از صمیم قلب دوستش داشتم. اما تحمل کسانی که از مسئولیتهایشان شانه خالی میکنند، برایم سخت بود. تازه برای خودم چای ریخته بودم که صدای باز شدن در آمد و به دنبال آن، صدای گفتوگوی دو مرد. نفسم را در سینه حبس کردم. آنها آمده بودند.”
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا بر روی تلفن همراه خود، دنیایی از رمانهای آنلاین و آفلاین را در اختیار داشته باشید و از مطالعه لذت ببرید.
اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار اثر خود در این سایت رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف رمان را از طریق پشتیبانی سایت ثبت کنید.
دانلود رمان تقاطع.. این داستان درباره دختری به نام سارا است که با دخترخاله مادرش، فرشته، زندگی میکند. زمانی که فرشته دچار کسالت میشود، سارا ناچار میشود با فرزندان او که در خارج از کشور زندگی میکنند تماس بگیرد و به آنها اطلاع دهد و...