خلاصه کتاب:
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست... دقایق طولانی میگذشت؛ از وقتی که زنگ را زده بودم. خبری از تو نبود و کم کم داشتم فکر میکردم که شاید منصرف شدهای و با این غیبت داری پیشنهاد عجیبت رو پس میگیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر میکردم. تصمیم گرفتم دوباره زنگ بزنم و اگر باز هم پاسخی نداد، برگردم؛ که ناگهان در را باز کردی… در را باز کردی؛ و اولین چیزی که به چشمم خورد، آشوب درون چشمانت بود. ای کاش چشمهای تو را نمیدیدم؛ به نظرم زهرآگینترین شهدهای روی زمین بودند آن دو گوی اسرارآمیز و وحشی…
دانلود رمان مرجع جامع دانلود pdf تمامی رمان های ایرانی و خارجی است.
پرداخت امن
پشتیبانی 24 ساعته
کیفیت و سرعت در ارایه خدمات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان – دانلود رمان های عاشقانه pdf " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.