خلاصه کتاب:
دانلود رمان طرز نگاه عاشقانه ات... نهایت این عشق و این طرز نگاه تویی و آن دو چشمان زیبایت، در بین این تلاطم سفر نگاهت ماندم. بیا و فریبایی کن… یا فریبم ده. ولی این شیفته گری را دگر نکن. این نگاه تو سال هاست که با من است..که سال هاست که دوست من شده. پس نگذار که رهایم کند. بجو و بیاب، که با من باش. طرز نگاهت را عوض نکن، این نگاه همان نگاه عاشقانه ای تو بر من است. دست بگذار بر روی قلبم حسش کن…
- نام کتاب: دانلود رمان طرز نگاه عاشقانه ات
- ژانر: عاشقانه، غمگین
- نویسنده: زهرا عبدی
- صفحات: 32
خلاصه کتاب:
دانلود رمان مرثیه ای برای خویشتن... داستان در مورد مرگ دختری هست، توی قبر خوابیده ولی میبینه که بالای سرقبرش چه اتفاقی خواهد افتاد و تمام حرکات و حرفارو می شنوه و حس می کنه و…
خلاصه کتاب:
کآریزمآ؛ شخصیتی است که به سبب ویژگی های ذاتی و یا کارهای شایسته ای که انجام داده، مورد ستایش مردم است. در زبان یونانی، از آن به عنوان قهرمان نام برده شده است.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان نیم تاج... غرق در شور و شعف زندگی بودم و در این میان، حتی در خوابهایم هم تجربهی زیستن میکردم. خوابهایی که خبر از نادانستههای حقیق میداد و تعجب اطرافیانم را برمیانگیخت. آنقدر واقعی، که خودم را هم شوکه میکرد! و شاید تمام این خواب و خیالها، فرش قرمزی برای آمدن تو بود...
خلاصه کتاب:
دانلود رمان همسایه پری... پریناز دختر عادی و جزو قشر پایین جامعه هست، همه چیز آروم و یکنواخت می گذره تا اینکه روزی همسایه ی جدید به محلشون میاد. از قضا همسایه ی دیوار به دیوار دخترک داستان می شود و این عضو جدید محل ماجراهای عاشقانه و پلیسی رقم خواهد زد که... !
خلاصه کتاب:
عادی میشه! عادت میکنی! به همه چیز؛ به نبودنا، عوض شدنا، جایِ خالیا، نخندیدنا، نخوابیدنا… ولی مهم اینه چه جور عادت میکنی…
عادت میکنی. بعد از هزار باری که صداش زدی و بعد یادت افتاده که دیگه نیست تا جوابتو بده. عادت میکنی بعد از دوستت دارمی که گفتی و بغض کردی از اینکه از لباش دوستت دارم در
نیومده مثلِ قبل…
خلاصه کتاب:
دختریه که مجبورمیشه بایه پسرازدواج کنه پسری که بی رحمه ویه کینه ی بچگونه داره این رمان شایدخلاصه ای کلیشه ای داشته باشه اما باهمه ی رمانا متفاوته.دختری که خدمتکارمیشه وپسری که دوباره عاشق میشه تغییرمیکنه ولی گاهی اوقات زوددیرمیشه و…پایان خوش
خلاصه کتاب:
شاید اگه اونشب بیرون نمیرفتم و اون تصادف و اون پسر مرموز چشم آبی جلوی راهم نمیومد هیچ کدوم از اینا اتفاق نمی افتاد... زندگیم توی همون شب دفن شد و از صبحش با زندگی غریبه بودم، نه اینکه نمیتونستم زندگی کنم نه! فقط دیگه هیچ چیز منو به اون خنده های الکی مسخره که نشون از زدن خوشی زیر دلم بود نمینداخت، هیچ چیز و هیچ کس جز همون پسر چشم آبی!
به همان سادگی که اگر میم را از مشکلات پاک کنیم، مشکلات تبدیل به شکلات می شود، اگر یه سری میم های زندگی رو نادیده گرفت زندگی مزه خوش شکلات میده...
خلاصه کتاب:
به نظرمن چیزی به اسم "عشق اول" وجود نداره! چیزی به اسم "عشق آخر" وجود داره. شاید عشق اولت همونیه که، اولین خنجر رو بهت میزنه!
زندگی من پیچیده تر از یک زندگی ساده بود، شاید فکر می کردم تنها مرگ من میتونه همه چیز رو تموم کنه هرگز به آدم های بی ارزش اعتماد نکن الکی بزرگشون نکن چون یه روزی همون آدم تورو نابود میکنه، همیشه زندگی اون جوری که انتظارش رو داری پیش نمیره!
خلاصه کتاب:
خلاصه: مازر جنی که بعد از سالها تعقیب پریزاد، عاشقش میشه.
وقتی پریزاد با یک مرد دیگه نامزد میکنه. مازر اونو میکشه و در بدنش نفوذ میکنه تا خودش بتونه با دخترک ازدواج کنه.