دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته... .
ريتا، دختري لجباز و قوي، با روحيه ايي فوق العاده شاد که با وجود سن کمش، سرآشپز يک رستورانه. اما طي اتفاقي، از اونجا اخراج ميشه و توسط يک پيرمرد مرموز، وارد يک رستوران مجلل و شيک ميشه. اونجا درگير اتفاقاتي ميشه که...!
دخترکی توی روی خانوادش ایستاد تا بر خلاف میل اون ها با عشقش ازدواج کنه. یه ازدواج ناموفق که به کتک کاری های زجر آور می رسه، یه زندگی که هیچ حامیت کننده ای نداره. دخترک به پای مرگ و خود کشی می رسه، ولی مرد خیری دستش رو می گیره و اون رو توی کارخونش مشغول به کار می کنه، ولی پسر حاجی به اون تهمتی می زنه که... پایان خوش
بنیتا دختری که خانوادش رو در یک حادثه از دست داده و به طور عجیبی هیچ خاطره ای از اون ها به یاد نداره سرنوشت خواب های عجیبی برای دختر قصه ما دیده که زندگیش رو زیر و رو میکنه!
این رمان راجب به دختری شیرازیِ که به سختی از پدرش اجازه میگیره و برای ادامه تحصیل راهی تهران میشه؛ در این بین مجبور به کار کردن میشه تا خرج تحصیلش رو بده و اتفاقاتی میافته که مجبور به ازدواج اجباری با یک آقای بسیار مغرور و خود خواه اما خوشگل میشه، دختر قصهی ما خیلی مهربونِ و البته خیلی شیطون و بازی گوش...
یادم نمیاد دقیقا چند شنبه بود که سرنوشت منو واسه بازی انتخاب کرد!
فقط می دونم یه دختر چهارده ساله روستایی بودم که بی خبر از همه جا مثه هر روز صبح از خواب بیدار شدم.
مثه هر روز با خواهرم بحث کردم و بازم مثه هر روز اخم و تنبیه مامان رو به جون خریدم.
ولی اون روز با هر روز فرق داشت اون روز شروع داستان من بود…
آمدی و با گرمای وجودت، دستا نم گرم شد
نفس هایم وصل نفس هایت بود
جانم فدایت بود..
تا این که مرا متهم خواندی وازمن فاصله گرفتی
زمانی که متوجه اشتباه خود شدی
برگشتی
حال من آدم سابق نیستم و تو باید تاوان حکم بی گناهی ام را بدهی!
درست در آن هنگامی که ماجرا خوب پیش میرفت، پلیس برای اداره بهتر وارد صحنه شد؛ غافل از آنکه صحنه را اشتباهی رفته بود!
بی آنکه بداند سنگ در مرداب قلبی یخ زده انداخت و در اوج، بدل به افسانه ها همچون زیبایی خُفت!
در سکوت پیله های قلبی را شکافت و در زمان وصال، صحنه ای که دستساز آن دو بود بر سرشان آوار شد!
داستان درباره دختریه که از قشر تقریبا متوسط جامعه است و شغل پدر مادرش سرایداریه، دیانایه قصه ما دانشجوی رشته مهندسی معماری و تک دختر این خانواده،اما با وجود اینکه پدرو مادرش تلاش میکنن تا اون کم و کسری در زندگیش احساس نکنه اما دیانا دوست داره روی پای خودش بایسته. امیدوارم با خوندن این رمان خنده روی لبتون بیاد.
رمانی با عاشقانههای ناب عشق از نوع ممنوعه همونطور که از اسمش پیداست در مورد دختریه که عاشق میشه،ولی این عشق از اولش نشدنی بود تا اینکه یه اتفاقهایی میفته و….
دانلود رمان مرجع جامع دانلود pdf تمامی رمان های ایرانی و خارجی است.
پرداخت امن
پشتیبانی 24 ساعته
کیفیت و سرعت در ارایه خدمات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان – دانلود رمان های عاشقانه pdf " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.