“دلتنگی” داستان دختری جوان را روایت میکند که در آستانه سفر عمره، با مشکل بزرگی روبهرو میشود. او قصد دارد به همراه خانوادهاش به حج برود، اما تنها یک روز قبل از سفر، متوجه میشود که ویزای او با مشکل مواجه شده و در نتیجه قادر به سفر نیست. این مسأله او را از خانوادهاش جدا میکند و به تنهایی در خانه میماند.
به دلیل وضعیت دشوار و نیاز به حمایت و همراهی، او مجبور میشود به خانه همسایهاش برود. در آنجا به خاطر تنهایی و شرایط پیچیدهای که در آن قرار دارد، تصمیم میگیرد برای راحتی و به نوعی برای رفع نیازهای خودش، صیغه پسر همسایه شود. این تصمیم باعث میشود که داستان در مسیری غیرمنتظره و پر از احساسات و کشمکشهای درونی قرار بگیرد.
در طول رمان، شخصیت اصلی با مشکلات اخلاقی، احساسی و اجتماعی روبهرو میشود که به تدریج او را وارد موقعیتهای پیچیدهتری میکند. این داستان بیشتر بر روی کشمکشهای درونی و تصمیمات اخلاقی و عاطفی شخصیت تمرکز دارد و پیامهایی از جنس عشق، تنهایی، نیاز و وابستگی را به نمایش میگذارد.