📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستمهای کامپیوتری، آیفون و...
صدای بسته شدن درب چوبی کلیسا سکوت را میشکند. پدر روحانی، طبق عادت همیشه، در سکوتی مطلق در کابین کوچک کنار محراب مینشیند و منتظر میماند تا شروع کنم. دستانم را روی صلیبی که از گردنم آویخته است میگذارم و با قلبی که زیر بار گناه سنگین شده، نجوا میکنم:
"برایم از خداوند طلب آمرزش کن، پدر مقدس، زیرا من یک گناهکارم."
رمان غرور و آبرو داستان براندو، برادر کارلو برونی را روایت میکند؛ مردی که در دنیای تاریک مافیا قدرتی بینظیر دارد، اما در دلش طوفانی از تضادها و احساسات نهفته است…
⚠ این رمان مناسب افراد زیر ۱۸ سال نیست.
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستمهای کامپیوتری، آیفون و...
رمان خلافکار دیوانه من دختر قصه، پرستار یک پسر دیوانه میشود، اما این دیوانگی عادی نیست! پسری که در دنیای خلافکارها قدرت زیادی دارد، اما کسی نمیداند که او درگیر یک ماجرای پیچیده است. طی اتفاقاتی، دختر متوجه میشود که مادر این پسر، به او مواد روانگردان میدهد تا او را در کنترل خودش نگه دارد. اما آیا دختر قصه میتواند این پسر را نجات دهد؟! ماجراهایی پر از طنز، عشق و هیجان در انتظار شماست...
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستمهای کامپیوتری، آیفون و...
رمان خلافکار دیوانه من دختر قصه، پرستار یک پسر دیوانه میشود، اما این دیوانگی عادی نیست! پسری که در دنیای خلافکارها قدرت زیادی دارد، اما کسی نمیداند که او درگیر یک ماجرای پیچیده است. طی اتفاقاتی، دختر متوجه میشود که مادر این پسر، به او مواد روانگردان میدهد تا او را در کنترل خودش نگه دارد. اما آیا دختر قصه میتواند این پسر را نجات دهد؟! ماجراهایی پر از طنز، عشق و هیجان در انتظار شماست...
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستمهای کامپیوتری، آیفون و...
لاوین، دختری ۱۷ ساله، با کاوه آهنگر ازدواج میکند. اما هنوز سه ماه از زندگی مشترکشان نگذشته که کاوه در یک تصادف جان خود را از دست میدهد. در این میان، قیصر، پسر ارشد خانواده آهنگر و بزرگترین کارگردان کشور، برای جلوگیری از شایعاتی که درباره مشکلات شخصیاش به گوش میرسد، از سر تعصب لاوین را به عقد خود درمیآورد. اما ماجرا وقتی پیچیدهتر میشود که لاوین باردار میشود…
افسونگری یک زن، چقدر میتواند خشم یک مرد قدرتمند را آرام کند؟
صدای نالههای من، درد حاصل از لذت من، آیا میتواند او را، مردی که حتی هیبتش مرا به واهمه میاندازد، آرام کند؟
🔻 من پرنسس مافیا هستم!
🔻 و حالا باید باکرگیام را به دشمن پدرم تقدیم کنم!
💥 من در شرف ازدواج با مردی هستم که هیچ چیز از او نمیدانم!
یک وحشی، یاغی، قاتل بینهایت جذاب...
حتی اسم و فامیلش را هم نمیدانم!
🔪 ترسِ شب ازدواجم مرا میکشت...
وقتی فکر میکردم قرار است زیر سلطه مردی به وحشیگری و درشتاندامی او قرار بگیرم…
افسونگری یک زن، چقدر میتواند خشم یک مرد قدرتمند را آرام کند؟
صدای نالههای من، درد حاصل از لذت من، آیا میتواند او را، مردی که حتی هیبتش مرا به واهمه میاندازد، آرام کند؟
🔻 من پرنسس مافیا هستم!
🔻 و حالا باید باکرگیام را به دشمن پدرم تقدیم کنم!
💥 من در شرف ازدواج با مردی هستم که هیچ چیز از او نمیدانم!
یک وحشی، یاغی، قاتل بینهایت جذاب...
حتی اسم و فامیلش را هم نمیدانم!
🔪 ترسِ شب ازدواجم مرا میکشت...
وقتی فکر میکردم قرار است زیر سلطه مردی به وحشیگری و درشتاندامی او قرار بگیرم…
یاسر رحمانی… پسر ناخلف معتمد محله، حاج ایمان رحمانی!
او که روزی استاد بوکس و تقطیر مشروبات الکلی بوده، حالا به پنجه طلایی معروف است!
🔻 مردی ۳۲ ساله، قدبلند و خوشهیکل…
🔻 که زنش از او طلاق گرفته و خانوادهاش طردش کردهاند!
🔥 اما یک شب، سرنوشتش تغییر میکند…
وقتی زنی بیوه را از دست یک روانی که قصد تعرض به او را داشت، نجات میدهد!
💥 برای محافظت از زن و فرزندانش، او را به عقد خود در میآورد…
💥 اما آنچه که قرار بود یک ازدواج مصلحتی باشد، خیلی زود تغییر میکند…
💥 او در دام عشق دلبریهای دختر میافتد و…
📌 آیا عشق میتواند زخمهای یاسر را التیام دهد؟
📌 یا گذشتهی تاریک او، آیندهاش را تباه خواهد کرد؟
همهچیز از یک سنگ آغاز شد...
سنگی نایاب که نشان یک خاندان بزرگ است.
گذشته و آینده را به هم پیوند میدهد و سرنوشتی را رقم میزند که کسی انتظارش را ندارد…
🔻 او مردی در سایههاست...
🔻 کسی نام واقعیاش را نمیداند، چهرهاش را هرگز ندیدهاند...
🔻 اما هرکس نامش را بشنود، از همان راهی که آمده برمیگردد!
💀 بیـک! 💀
💥 به معنای نجیبزاده… اما نامش تنها رعب و وحشت را القا میکند!
💥 قدرت در دستان اوست؛ مردی که هیچ نشانی از او در هیچکجا نیست!
💥 اما حالا دختری وارد زندگیاش شده که او را از سایهها بیرون میکشد!
🔹 او تکنوهی حاج احمد صالح است…
🔹 بازرگانی قدرتمند که نامش در جنوب مقدس است!
🔹 و حالا، دختری که با ورودش، پرده از اسراری کهنه برمیدارد…
📌 آیا این دختر میتواند معمای این مرد مرموز را حل کند؟
📌 سرنوشت او در دنیای تاریک و قدرتطلبانهی مافیا چه خواهد شد؟
همهچیز از یک سنگ آغاز شد...
سنگی نایاب که نشان یک خاندان بزرگ است.
گذشته و آینده را به هم پیوند میدهد و سرنوشتی را رقم میزند که کسی انتظارش را ندارد…
🔻 او مردی در سایههاست...
🔻 کسی نام واقعیاش را نمیداند، چهرهاش را هرگز ندیدهاند...
🔻 اما هرکس نامش را بشنود، از همان راهی که آمده برمیگردد!
💀 بیـک! 💀
💥 به معنای نجیبزاده… اما نامش تنها رعب و وحشت را القا میکند!
💥 قدرت در دستان اوست؛ مردی که هیچ نشانی از او در هیچکجا نیست!
💥 اما حالا دختری وارد زندگیاش شده که او را از سایهها بیرون میکشد!
🔹 او تکنوهی حاج احمد صالح است…
🔹 بازرگانی قدرتمند که نامش در جنوب مقدس است!
🔹 و حالا، دختری که با ورودش، پرده از اسراری کهنه برمیدارد…
📌 آیا این دختر میتواند معمای این مرد مرموز را حل کند؟
📌 سرنوشت او در دنیای تاریک و قدرتطلبانهی مافیا چه خواهد شد؟
این داستان روایت عشق، جدایی، بازگشت و حقیقتی تلخ است…
نعنا و کیارش، زن و شوهری که با عشقی عمیق اما مشکلات فراوان از یکدیگر جدا میشوند. هر دو تصور میکنند که این پایان قصه است، اما سرنوشت نقشهی دیگری برایشان دارد…
🔻 ده سال بعد، دوباره ازدواج میکنند!
اما کیارش دیگر آن مردی نیست که نعنا میشناخت…
💥 او تغییر کرده است.
💥 حیوانی درنده در وجودش زنده شده…
🎭 پشت این عشق قدیمی و وصال دوباره چه رازهایی پنهان است؟
🔪 کیارش چرا تغییر کرده؟
🔍 آیا این ازدواج دوم، راهی برای خوشبختی است یا سقوط به دنیایی تاریکتر؟