خلاصه کتاب:
مشخصات رمان:
خلاصه رمان مرد پشت نقاب:
کلارا، دختری که سرنوشت او را به عمارت لرد شدو میکشاند، جایی که سالها هیچ زنی در آن حضور نداشته است. او تنها خدمه زن این عمارت مرموز میشود و کمکم متوجه نگاههای متفاوت لرد شدو به خود میشود... مردی که پشت یک نقاب سیاه پنهان شده و اعتراف میکند سالها هیچ زنی را لمس نکرده است. اما چرا؟ پشت این نقاب چه رازی نهفته است؟ کلارا با ورود به این عمارت درگیر معمایی خطرناک و احساسی غیرمنتظره میشود که زندگی او را برای همیشه تغییر میدهد...
خلاصه کتاب:
دانلود رمان خلسه... "خلسه" داستانی است درباره زیبایی و پیچیدگی عشق اول. مارال، دختر سرکش و آزاد خان، در سن 17 سالگی عاشق معراج، پسری سرد و مغرور میشود. اما سرنوشت این عشق را نمیسازد و مارال معراج را گم میکند. سالها میگذرد، و مارال در دنیای خود غرق میشود. اما روزی، در یک اتفاق غیرمنتظره، دوباره معراج را میبیند. این دیدار دوباره نه تنها خاطرات گذشته را زنده میکند بلکه به مارال فرصتی دوباره میدهد تا با چالشهای جدیدی روبهرو شود و درک بهتری از عشق، زمان و تغییرات درون خود پیدا کند.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان فصلهای نخوانده عشق... راههای نرفته بسیارند، رازهای نادانسته نیز، و زندگی کتابی است که فصلهای ناخوانده بسیار دارد. مگو: تا کی؟ تا چند؟ کتاب را ورق بزن، گام بردار، زندگی بر چکاد عشق، روزی گل خواهد داد.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان فصلهای نخوانده عشق... راههای نرفته بسیارند، رازهای نادانسته نیز، و زندگی کتابی است که فصلهای ناخوانده بسیار دارد. مگو: تا کی؟ تا چند؟ کتاب را ورق بزن، گام بردار، زندگی بر چکاد عشق، روزی گل خواهد داد.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان خاکستری..._ خاله؟ الان چشمهای تو آبیه یعنی همه چیز رو آبی میبینی؟ به جسم ریز میزه درنا که روی پام نشسته بود خیره شدم و خندیدم.
- مگه چشمهای تو که قهوهایه، همه چی رو قهوهای میبینی بچه؟
بهم خیره شد و دندوننما خندید.
- نه!
محکمتر بغلش کردم و از تاب پایین اومدم تا لبه باغچه حیاط بشینم و به محض بلند شدنم صدای باز شدن درب ناگهانی خونه اومد و قامت آبان تو چهارچوب ظاهر شد و پشتش مادرش اومد.
- واستا آبان؛ واسه چی الکی شلوغش میکنی؟ مگه قرآن خدا غلط میشه تو طعم بچهدار شدن رو بچشی؟
خلاصه کتاب:
دانلود رمان به زلالی برکه... عشق یک دختر نویسنده به پسری که معتاد به نوشیدنی است و همدانشگاهی قدیمیش میباشد، این عشق تا کجا دوام میآورد و آیا میثم قدر این فداکاری را میداند؟
خلاصه کتاب:
دانلود رمان به زلالی برکه... عشق یک دختر نویسنده به پسری که معتاد به نوشیدنی است و همدانشگاهی قدیمیش میباشد، این عشق تا کجا دوام میآورد و آیا میثم قدر این فداکاری را میداند؟
خلاصه کتاب:
دانلود رمان افسون سردار... افسون، دختری متین و معتقد، برای کمک به دوستش سر قراری میرود که زندگیاش را بهکلی دگرگون میکند. او بیخبر است که دوستش مبلغ زیادی پول از مردی به نام سردار حاتم، که یک خلافکار خشن اما آسیبدیده است، دزدیده و حالا افسون را بهجای خودش برای تصفیهحساب فرستاده.
افسون وارد عمارت سردار میشود و زندگیاش از این لحظه بهکلی تغییر میکند. او مجبور است برای حفظ اعتقاداتش بجنگد، آزارهای سردار را تحمل کند، و با فوبیاهای عجیب و غریب او کنار بیاید.
در همین گیرودار، افسون رازهایی درباره کشته شدن خانوادهاش کشف میکند، درست در زمانی که وجود او سردار مغرور را افسون کرده و به کسی تبدیل شده که همه به او انگ میزنند. کسی که همیشه از زنان فراری بود، اما حالا تنها با افسون کنار آمده است…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان آلاس... گاهی زندگی وقتی شروع میشود که همهچیز در آستانه پایان قرار میگیرد. داستان از جایی آغاز میشود که دختر قصه ما در میانه جنگی نابرابر گیر میافتد؛ جنگی که در ابتدا بوی عشق میداد، عشقی عمیق به پسری سرشار از غرور. اما خیلی زود همهچیز دگرگون میشود، مانند شعلهای طلایی که زیبا و فریبنده، اما سوزان است. شعلهای که ناگهان به خاکستر تبدیل میشود و زندگی هر دو را زیر و رو میکند.
رمان آلاس روایتگر ماجرای دختری است که دلش فرسنگها از پسر قصه فاصله دارد؛ اما سرنوشت به یک تلنگر و یک حادثه آتشسوزی بسنده میکند تا مسیری جدید برایشان رقم بزند. این فرار از گذشته و مواجهه با واقعیتها، زندگی هر دوی آنها را دگرگون میکند…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان نشسته در نظر... همه چیز از سفره امام حسن حاجخانم شروع شد! نذر دامادی پسر بزرگه بود و تزئین سبز سفره امیدوارش میکرد که همه چیز به قاعده و مرتبه. چه میدونست خانم جلسهایِ مداح نرسیده، نوه عموی حاجیدرخشان زنگ میزنه و خبر میده که عزادار شدن! اونم عزای کی؟ حاجی و پسر وسطیش،صابر و تازه بعد از شلوغی بروبیای شب سه و هفت، اهل خونه به صرافت افتادن که بفهمن تو واویلاییِ تصادف اول حاجی به رحمت خدا رفته بود یا پسرش؟! شوخی که نبود پای میلیاردمیلیارد ارث و میراث حاجی وسط بود…