پروندهای خاص و عجیب در یک بیمارستان رواندرمانی در مادرید خبر از بیماری میدهد که درمانش غیرقابل ممکن است. پذیرش پرونده به دکتر کاملین، بهترین پزشک مرکز، سپرده میشود. او آغاز به درمان بیمار میکند، اما از هوش فوقالعاده و پیچیدگیهای بیمار بیخبر است. این پزشک وارد دنیای تاریکی میشود که هیچکس انتظارش را نداشت!
پروندهای خاص و عجیب در یک بیمارستان رواندرمانی در مادرید خبر از بیماری میدهد که درمانش غیرقابل ممکن است. پذیرش پرونده به دکتر کاملین، بهترین پزشک مرکز، سپرده میشود. او آغاز به درمان بیمار میکند، اما از هوش فوقالعاده و پیچیدگیهای بیمار بیخبر است. این پزشک وارد دنیای تاریکی میشود که هیچکس انتظارش را نداشت!
نام رمان: نشون به اون نشونی
نویسنده: مرجان مرندی
ژانر: عاشقانه
فرمت: PDF
مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون و...
درست یک روز قبل از عقد، وقتی ذوق سفرهی عقد نباتی رنگ و لباس پفدارم را میکردم، تو آمدی و با نشان دادن آن تکه کاغذ لعنتی همه چیز را به هم ریختی... قرار بود کنار هم روی صندلیهای پوشیده از تور و گل و روبان بنشینیم... قرار بود برای همیشه به هم محرم شویم اما تو آمدی و گفتی یا خودم همه چیز را به هم بزنم یا فردا سر آن سفرهی عقد نباتی، من، دریا، میشوم اولین عروس بدون داماد...
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستمهای کامپیوتری، آیفون و...
رمان خلافکار دیوانه من دختر قصه، پرستار یک پسر دیوانه میشود، اما این دیوانگی عادی نیست! پسری که در دنیای خلافکارها قدرت زیادی دارد، اما کسی نمیداند که او درگیر یک ماجرای پیچیده است. طی اتفاقاتی، دختر متوجه میشود که مادر این پسر، به او مواد روانگردان میدهد تا او را در کنترل خودش نگه دارد. اما آیا دختر قصه میتواند این پسر را نجات دهد؟! ماجراهایی پر از طنز، عشق و هیجان در انتظار شماست...
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستمهای کامپیوتری، آیفون و...
رمان خلافکار دیوانه من دختر قصه، پرستار یک پسر دیوانه میشود، اما این دیوانگی عادی نیست! پسری که در دنیای خلافکارها قدرت زیادی دارد، اما کسی نمیداند که او درگیر یک ماجرای پیچیده است. طی اتفاقاتی، دختر متوجه میشود که مادر این پسر، به او مواد روانگردان میدهد تا او را در کنترل خودش نگه دارد. اما آیا دختر قصه میتواند این پسر را نجات دهد؟! ماجراهایی پر از طنز، عشق و هیجان در انتظار شماست...
این داستان روایت عشق، جدایی، بازگشت و حقیقتی تلخ است…
نعنا و کیارش، زن و شوهری که با عشقی عمیق اما مشکلات فراوان از یکدیگر جدا میشوند. هر دو تصور میکنند که این پایان قصه است، اما سرنوشت نقشهی دیگری برایشان دارد…
🔻 ده سال بعد، دوباره ازدواج میکنند!
اما کیارش دیگر آن مردی نیست که نعنا میشناخت…
💥 او تغییر کرده است.
💥 حیوانی درنده در وجودش زنده شده…
🎭 پشت این عشق قدیمی و وصال دوباره چه رازهایی پنهان است؟
🔪 کیارش چرا تغییر کرده؟
🔍 آیا این ازدواج دوم، راهی برای خوشبختی است یا سقوط به دنیایی تاریکتر؟
این داستان روایت عشق، جدایی، بازگشت و حقیقتی تلخ است…
نعنا و کیارش، زن و شوهری که با عشقی عمیق اما مشکلات فراوان از یکدیگر جدا میشوند. هر دو تصور میکنند که این پایان قصه است، اما سرنوشت نقشهی دیگری برایشان دارد…
🔻 ده سال بعد، دوباره ازدواج میکنند!
اما کیارش دیگر آن مردی نیست که نعنا میشناخت…
💥 او تغییر کرده است.
💥 حیوانی درنده در وجودش زنده شده…
🎭 پشت این عشق قدیمی و وصال دوباره چه رازهایی پنهان است؟
🔪 کیارش چرا تغییر کرده؟
🔍 آیا این ازدواج دوم، راهی برای خوشبختی است یا سقوط به دنیایی تاریکتر؟
🔻 چمدانش را پشت سرش میکشید...
🔻 نگاهش روی پارچهی مشکی سر در خانهی پدریاش قفل شد...
💔 بازگشت بعد از ۱۰ سال، اما در چه شرایطی؟
💔 دلش نمیخواست برود، اما مجبور شده بود…
💔 او پسر بزرگ خانواده بود؛ چشم و چراغ پدر، امید مادر…
⚡ اما دست سرنوشت او را به غربت فرستاد…
⚡ و حالا بعد از ده سال، در میان این طوفان بازگشته است…
📌 چرا او مجبور به ترک خانواده شد؟
📌 چه رازی در این بازگشت نهفته است؟
📌 و آیا این بازگشت، شروعی دوباره خواهد بود یا سقوطی دیگر؟
دانلود رمان رخساره... نگاهش را با لبخند از جایگاه عروس و داماد گرفت و دکمهٔ کت خوشدوخت و اسپرتش را بست. با دقت اطراف را از نظر گذراند. همهچیز مرتب بود. بهقاعده و طبق اصول. بیخود نبود که تکتک تاریخهای چندماه آیندهاش هم برای مراسم عروسی رزرو شده بود. حالا تالار پذیراییاش حسابی اسم و رسم در کرده بود.
تذکری به یکی از پیشخدمتها داد و جلوتر رفت. امشب مراسم خاصی بود. برای عروسی خواهر دوست قدیمیاش حسابی سنگ تمام گذاشته بود. همهچیز باید به نحو احسن انجام میشد.